۰

حادثه افشار؛ آنچه روایت‌گرها انجام داده اند

عبدالمتین دره ای
يکشنبه ۳ حمل ۱۴۰۴ ساعت ۲۱:۵۳
حادثه افشار؛ آنچه روایت‌گرها انجام داده اند

اخیرا سلسله مباحثی در کانال جمهوری پنجم به گردانندگی رزاق مأمون به راه افتاده که به بررسی حادثه افشار پرداخته شده است. این سلسله برنامه ها که حاوی گفتگوها و مناظره ها میان روایتگران حادثه افشار می باشد واکنش های متفاوتی در پی داشته است.
 
حادثه افشار در زمره حوادث بزرگی است که در زمان جنگهای داخلی اتفاق افتاده است. قابل کتمان نیست. این که افشار ویران شده تردید نیست، اینکه جمعی از مردم شهید شده اند، انکارناپذیر است. اینکه چگونه اتفاق افتاده و طرف های درگیر جنگ، چه کسانی بوده اند زیاد سخن گفته شده است.

در روایتگری از حادثه افشار نکاتی قابل تأمل است که باید بدان پرداخته شود:
اول اینکه فراتر از 90 درصد از روایت هایی که در رسانه های حقیقی و مجازی نقل شده اند توسط کسانی نقل شده اند که خود را قربانی افشار می دانند. جانب مقابل که شورای نظار و طرفداران حکومت وقت می باشند، خیلی کم خود را درگیر آن حادثه کرده و کمتر به روایتگری از حادثه پرداخته اند. اگر هم سخنی از زبان آنها شنیده ایم معمولا در مقام دفاع از خود بوده است.

دوم، در زمینه حادثه افشار ما شاهد روایتگری هایی بوده ایم که قابل بحث و قابل نقد هستند. روایتگرهای حادثه افشار، مردم هزاره را به سمت دشمنی با مردم تاجیک و شورای نظار سوق داده اند. و این روایتگری و دشمن سازی به حدی پررنگ نمود یافته و جریان پیدا کرده که مخاطبان را از توجه به دشمنان اصلی و مشترک به سمت خانه جنگی مصروف ساخته است.

سوم، فراتر از تداوم نزاع غرب کابل و شورای نظار، حادثه افشار بهانه محکمی شده است برای واگرایی درونی میان مردم شیعه. یعنی روایتگرها کلیت یک قوم بزرگ بنام سیدها را نیز بعنوان عوامل حادثه و مارآستین و دشمن هزاره معرفی کرده و پیش و پس از حادثه افشار، این دشمن تراشی و نفرت پراکنی را در میان شیعیان مروّج ساخته اند. اینکه سیدحسن انوری نقشی در حادثه داشته یا نداشته؛ چون سید بوده است؛ تمام سادات توسط راویان اخبار، خائن معرفی شده اند.

چهارم، فراتر از این مسئله، راویانِ دشمن تراش، حتی نفرت انگیزی را در میان جامعه هزاره نیز آورده اند و هزاره ها را نیز به دو دسته و دو جناح خودی و غیرخودی تقسیم کردند.
 
مسئله مهم در روایتگریِ راویانِ حادثه افشار اینست که در تاریخ معاصر اخصاً از آغاز جهاد و جنگ های داخلی تا همین اکنون، مردم هزاره جنایت های زیادی را به چشم دیده و متحمّل شده اند. قتل عام مردم هزاره در مزارشریف توسط طالبان، قتل عام مردم هزاره در بامیان توس طالبان، قتل عام مردم یکاولنگ توسط طالبان، سایر کشتارهای هزاره ها در کابل و هرات و غزنی توسط طالبان، تخریب تندیس های بودا بعنوان میراث بزرگ دامان هزاره جات توسط طالبان، قتل و شهادت استاد عبدالعلی مزاری بعنوان رهبرهزاره ها توسط طالبان؛ همه این حوادث، بسیار بزرگتر از حادثه افشار هستند. اما جای تعجب و تأسف است که برخی نخبگان هزاره کمتر به آنها می پردازند و بیشتر بر حادثه افشار تمرکز می کنند که در متن خود، روایت های دوگانه ای دارد. لذا ما تاکنون شاهد راه اندازی اعتراضات سراسری علیه آن دسته از جنایت های بزرگی که توسط طالبان رخ داده نبوده ایم. کمتر کسی از سالیاد قتل عام مزارشریف و بامیان و کشتار یکاولنگ یاد می کند اما در سالیاد حادثه افشار، همه ساله شاهد کمپاین سراسری علیه سیدها و شورای نظار می باشیم!

ما بی تفاوت از دشمن شناسی به دشمن تراشی می پردازیم. این جای سئوال و اندیشه دارد. مثلا ما در سالیاد شهادت استاد مزاری کمتر شاهد نکوهش قاتلان وی یعنی طالبان توسط نسلی از تحصیلکرده های هزاره هستیم. حتی در همین ایام نیز ما به جای مشاهده خشم طرفداران آقای مزاری از قاتلان آقای مزاری؛ شاهد تمرکز آنها بر روی حادثه افشار بودیم.

یک جای مسئله، اشکال دارد. الان مردم غرب کابل و مردم هزاره جات، تحت سیطره طالبان به سختی نفس می کشند. نخبگان هزاره توسط طالبان آواره و بی خانه شده اند. دانشگاهها از استادانِ هزاره، خالی شده اند. همین حالا هم مردم هزاره به سختی زندگی می کنند. عامل این سیاه بختی کیست؟ طالبان. اما ما شاهد کمپاین علیه طالبان نیستیم. ما گویا هیچ مشکلی برای نفس کشیدن نداریم؛ اما وقتی پای تاجیک ها و سیدها به میان می آید ما شاهد شعار و کتاب بگذار نفس بکشم هستیم. این خیلی مشکل دارد.

مشکل اینست که متاسفانه امثال نویسنده کتاب بگذارنفس بکشم، در نوجوانی زیر تأثیر اندیشه های امثال حسین حلامیس یا دای فولادی، شروع به روایتگری غلط از رویدادها و تحریف حقایق و دشمن تراشی و نهایتا تقسیم مردم به خودی و غیرخودی نموده و تشویق به واگرایی کردند. این دشمن تراشی و روایت گریِ هدفمند و ویرانگر، تا هنوز هم مانع اتحاد اقوام تحت ستم در افغانستان است.

همین روایتگری و دشمن تراشی تا همین اکنون نیز ادامه دارد. حتی برخی نخبگان دانشگاهی نیز تا همین اکنون دشمن واقعی مردم هزاره را شورای نظار و تاجیک ها معرفی می کنند. درحالیکه هم هزاره ها و هم تاجیک ها همین اکنون از یک دشمن مشترک، ضربه می خورند.

هدف از این نوشته، کتمان وقایعی مانند افشار نیست. بلکه اشاره ای کوتاه به آسیب هایی است که ما از راویانِ کوته فکر و روایت گریِ غلط، از دشمن شناسی غلط، از دشمن تراشی بی معنا و جبهه بندی میان اقوام و عناصر خودی داریم. این روایتگری آنچنانکه از کتاب خاطرات بگذارنفس بکشم عزیز رویش، فهم می شود توسط یک عده محدود در پاکستان و با حمایت مالی و سیاسی کریم خلیلی کلید خورد که تاهنوز گندابِ آن، فضای اتحاد دو قوم بزرگ و محترم هزاره و تاجیک را مسموم کرده است.

همین روایتگرهای حادثه افشار بعضا در تیم و تکت اشرف غنی احمدزی علیه مردم هزاره قرار گرفتند و برای او مانیفست نوشتند و حتی برخی از مردم را به بیراهه بردند. نویسندگان بگذار نفس بکشم، نفس کشیدن در سایه حکومت حکمتیار و طالبان را بر ختمِ کینه توزی با تاجیک ها ترجیح می دهند. همین است که همگرایی و انسجام و اعتماد میان اقوام تحت ستم، شکل نمی گیرد.

حادثه افشار تراژدی ناگواری بود. اما قتل عام مردم توسط طالبان در مزارشریف و هرات و بامیان و غزنی و یکاولنگ و کابل و صدها جوانی که توسط طالب ها در شاهراهها سر بریده شدند؛ و هزاران راکتی که از جانب گلبدین بر سر مردم کابل بارید، حوادث بزرگتری هستند.

ما نباید غرق روایت پردازی هایی شویم که هدفمندانه باعث ایجاد بی اعتمادی میان اقوام افغانستان می شوند. همین اکنون امثال یونس قانونی و استادعطا و مسعود و اسماعیل خان و تاجیک ها برای بزرگداشت از استاد مزاری سخنرانی می کنند و پیام تسلیت می دهند اما طالبان چوک و تندیس های آقای مزاری را خراب می کنند و پیروان آقای مزاری را اهانت می دارند.

ما باید در دشمن شناسی خود تجدید نظر کنیم. در جنگ های داخلی کشتند و کشتیم. زدند و زدیم. ملامت کردیم و ملامت شدیم. سخن مرحوم استاد مزاری است که گفت حتما ما در جایی کار بدی کردیم که بد دیدیم. اکنون با دنیای تازه ای مواجه هستیم. با واقعیت های جدیدی سر می کنیم. اکنون فصل نفرت پراکنی نیست.

ما یا باید برای مبارزه با یک دشمن بزرگ و خبیث، متحد شویم و یا اگر دل تان بدون دشمن تراشی و خانه جنگی، آرامش پیدا نمی کند لااقل همه جنایات های دیگر و بزرگتر را که طالبان و قبیله طالب انجام می دهند نیز بی تفاوت رها نکنید.
مردم هزاره، نخبگان هزاره، اساتید و علمای هزاره؛ نظر به دانش اندوزی و علم پروری و اندیشه ورزی که دارند باید راهگشای ما و مردم افغانستان باشند. قطعا راه و اندیشه آنها از راویان بیمار و دشمن تراش، جدا می باشد.  
 
عدالمتین دره ای- ارسالی به خبرگزاری جمهور     
  
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین