زلمی خلیلزاد میگوید که توافقنامه دوحه، بخش های محرمانه و پنهانی هم دارد؛ اما تاکید می کند که این بخش ها مربوط به نحوه حکومت افغانستان پس از توافق نبود.
آقای خلیلزاد در یک مصاحبه صوتی که روز شنبه، ۲۱ میزان از سوی مرکز «مناظرات دوحه» منتشر شد، گفت که بخشهای محرمانه توافقنامه دوحه، مربوط به تروریزم و خروج نیروهای خارجی از افغانستان میشود.
او افزودهاست: «امریکا متعقد بود که افغانها میان خود به توافقی نمیرسند.»
به گفته خلیلزاد، مقامهای وقت امریکا با استناد به این پیشبینی، خروج نیروها از افغانستان را به توافق صلح حکومت سابق با طالبان مشروط نکردند و بلافاصله این روند را آغاز کردند.
علیرغم ادعاهای تازه زلمی خلیلزاد درباره مفاد محرمانه توافقنامه استعماری دوحه، باید منطقی باشد که هیچکس این ادعاها را نپذیرد و توافقنامه دوحه همچنان مبهم و خلیلزاد همچنان متهم باقی بمانند.
یکی از ابهامات این است که اگر بخش های محرمانه توافقنامه دوحه مربوط به مسئله تروریزم و خروج نیروهای خارجی از افغانستان بوده پس چرا به دنبال سلطه طالبان بر افغانستان و خروج کامل نیروهای خارجی از کشور این بخش ها همچنان محرمانه باقی مانده اند و مردم افغانستان به عنوان قربانیان توافقنامه استعماری دوحه حق ندارند از مفاد آن آگاه شوند؟
البته بخش های مربوط به مسئله تروریزم آن همچنان باید محرمانه باقی بمانند؛ زیرا تروریزم به دنبال خروج نیروهای خارجی به رهبری امریکا و تسلیم افغانستان به طالبان همانگونه که انتظار می رفت اوج گرفت، قدرت یافت و مراکز نظامی و آموزشی خود را در سراسر کشور برافراشت. آیا این یکی از توافقات پنهانی امریکا و طالبان بود؟
انتظار نمی رود کسی به این پرسش به طور صادقانه پاسخ دهد؛ همانگونه که درباره بسیاری از پرسش های موجود در زمینه زوایای پنهان توافقنامه توحه نیز چنین انتظاری وجود ندارد؛ اما اشاره ضمنی زلمی خلیلزاد این احتمال را تقویت می کند که امریکا و طالبان بحث های مفصلی درباره مسئله تروریزم داشتهاند و تبدیل دوباره افغانستان به بزرگترین پایگاه تولید تروریست در منطقه و چه بسا جهان رویدادی تصادفی و اتفاقی نیست؛ بلکه امریکا به طور کامل بر وضعیت اشراف دارد و از ابعاد گوناگون این رویداد آگاه است. همین امر می تواند از بندهای پنهانی توافقنامه دوحه درباره تروریزم راززدایی کند.
این حقیقت به وضوح نشان می دهد که آنچه میان امریکا و طالبان توافق شده نه تنها به سود مردم افغانستان نبوده و نیست؛ بلکه پنهان کردن آن از دیدرس مردم افغانستان پرده از ماهیت استعماری این توافق برمیدارد و امضاکنندگان آن را علیه مردم افغانستان قرار می دهد.
البته حتی اگر این برداشت بدبینانه به نظر برسد، نشانههای فراوان دیگری هم وجود دارد که تایید می کند نتایج و پیامدهای توافقنامه استعماری دوحه و نقش خلیلزاد به عنوان یک عنصر منفور و مزدور در امضا و اجرای آن، کاملا به زیان مردم افغانستان بوده و صرفاً اهداف و منافع امریکا و طالبان را تامین کرده است.
یکی از کمترین پیامدهای این توافقنامه تبدیل دوباره افغانستان به کانون امن تروریزم بینالمللی است؛ رویدادی که به نظر می رسد توافقات خطرناکی درباره آن میان امریکا و طالبان صورت گرفته که در نتیجه آن مردم افغانستان و بسیاری از ملت های همسایه و منطقه، قربانی این پروژه مخوف و هولناک خواهند شد.
یکی دیگر از واقعیت های تلخ و تراژیکی که در مصاحبه تازه زلمی خلیلزاد افشا می شود این است که برای امریکا اصولاً اهمیتی نداشته است که پس از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان چه اتفاقی می افتد.
به عبارت دقیقتر، تنها چیزی که برای امریکا اهمیت داشته، خروج ایمن و مصون نظامیان آن کشور متحدانش از افغانستان بوده است؛ خروج به هر قیمتی حتی در قبال سقوط کامل نظام جمهوری، زیر پا نهادن قربانیان بزرگ مردم افغانستان برای دستیابی به مردم سالاری و حکومتی فراگیر و دموکراتیک، برباد رفتن امیدها و رویاهای زنان و دختران افغان، سلطه بی رحمانه طالبان بر سرنوشت عموم مردم افغانستان و تبدیل کشور به بهشت امن تروریست های منطقهای و بین المللی.
بنابراین توافقنامه دوحه در کنار سایر توافقنامههای ننگین و استعماری تاریخ معاصر افغانستان همانند گندمک، دیورند وغیره تا سالها منبع واقعی شرور و رانهای بیپایان باقی خواهد ماند و بازیگران و نقش آفرینان این توافقنامه استعماری به سان کاراکترهای منفی و منفور تاریخ سیاسی کشور، برای همیشه مورد نفرت و انزجار مردم افغانستان خواهند بود.
عبدالمتین فرهمند - جمهور