بربنیاد گزارشها، پس از به سقوط نظام پیشین و روی کار آمدن طالبان تعدادی از گروههای تروریستی با ملا هبتالله آخوندزاده؛ رهبر این گروه بیعت کرده و تعدادی نیز با گروه داعش بیعت کردهاند.
اگرچه از نظر ایدئولوژیک، تفاوتی معنادار میان داعش و طالبان وجود ندارد؛ اما رقابتهای فشرده میان این دو جریان و سایر جریانهای تروریستی و افراطگرای تکفیری برای سلطه بر سرزمین، جغرافیا و یارگیری از میان جوانان مستعد افراطگرایی و گرایشهای تروریستی همچنان ادامه دارد.
از آنجایی که داعش خراسان در حال حاضر قدرتمندترین شاخه این گروه تروریستی محسوب میشود و از جانب دیگر، طالبان آن را تهدیدی برای حاکمیت خود تلقی میکنند بدیهی است که جلب حمایت سایر گروههای تروریستی منطقه ای از سوی هر یک از این دو رقیب از اولویتهای اصلیشان محسوب میشود و تبدیل به یکی از جدیترین عرصههای تقابل و رقابت میان آنها شده است.
گفته میشود که القاعده به رهبری ایمن الظواهری و سیف العدل نیز پس از کشته شدن رهبر پیشین طالبان، با هبتالله آخوندزاده تجدید بیعت کرده است.
القاعده از همان آغاز از متحدان استراتژیک طالبان محسوب میشد. به بیان دقیقتر، زمانی که از دل جریانهای جهادی علیه اشغال افغانستان توسط شوروی پیشین، طالبان ظهور کرد، القاعده وجود داشت و به عنوان حامی اصلی گروههای جهادی عمل میکرد و مورد حمایت امریکا و متحدان منطقه ای آن قرار داشت.
بنابراین پیوند طالبان و القاعده مستحکمترین پیوند میان دو گروه تروریستی محسوب میشود؛ زیرا همانگونه که اشاره شد القاعده از بزرگترین حامیان پروژه طالبان بود و پس از آنکه طالبان بر افغانستان مسلط شدند پایگاهها و پناهگاههای رهبران و فرماندهان و اعضای القاعده در سراسر سرزمینهای تحت حاکمیت آن گروه برافراشته شد.
نکته مهم این است که علیرغم اشغال افغانستان توسط امریکا و متحدانش و سقوط رژیم طالبان در دوره اول، پیوند میان طالبان و القاعده هرگز از میان نرفت و همچنان برقرار ماند. این نشان میدهد که این پیوند فراتر از همکاریهای سازمانی دو گروه تروریستی است و بازیگران پرقدرت منطقهای و سازمانهای پیچیده اطلاعاتی، روابط طالبان و القاعده را مدیریت میکنند؛ روابطی که پس از تسلط طالبان بر افغانستان در دوره دوم نیز همچنان مستحکم باقی مانده و القاعده از حمایت همه جانبه رژیم طالبان به رهبری ملا هبت الله آخوندزاده و البته سراج الدین حقانی برخوردار است.
به گفته منابع طالبان، گروههای مسلح وابسته به القاعده از جمله الشباب در سومالی، بوکوحرام در نیجریه، جماعت اسلامی مغرب در شمال غرب آفریقا، جماعت ناصرالاسلام والمسلمین و انصارالشریعت در لیبیا، با هبتالله بیعت کرده و برخی از این گروهها نیز به صورت مستقل از طالبان اعلام حمایت کردهاند.
اگر این خبر درست باشد تحولی مهم در توسعه سلطه و نفوذ طالبان در میان شبکه القاعده و شاخههای گوناگون آن در سراسر جهان به حساب میآید. این بیانگر آن است که نه تنها القاعده ارتباطات سازمانی خود با سایر شاخهها و شبکههایش در اقصی نقاط جهان را حفظ کرده؛ بلکه رهبری این شبکه علیرغم مرگ اسامه بن لادن و ایمن الظاهری، نفوذ و سیطره خود بر سایر اقمار خود در دیگر نقاط جهان را همچنان پایدار نگه داشته است؛ رویدادی که به طالبان هم امکان داده تا نفوذ رهبر پنهان خود در قندهار را به فراتر از مرزهای افغانستان گسترش داده و حمایت و بیعت سایر گروههای تروریستی را نیز کسب کنند.
گفته میشود نورولی محسود؛ رهبر فعلی تحریک طالبان پاکستان، پس از بازگشت طالبان به قدرت بیعت خود را با رهبر تجدید کرده است.
پیش از این نیز خبرهایی درباره حمایت ملا هبت الله آخوندزاده از طالبان پاکستانی منتشر شده بود؛ بنابراین کاملاً واضح است که پیوند میان طالبان و پاکستانی حتی پس از سیطره طالبان بر افغانستان، قوی و مستحکم باقی مانده و احتمالاً بیعت رهبر طالبان پاکستانی با رهبر طالبان افغان تاثیر مهمی بر حفظ این رابطه داشته است.
در این صورت، تلاشهای مذبوحانه دولت پاکستان برای متوقف کردن طالبان پاکستانی و قطع حمایت طالبان افغان از این گروه دست کم تا زمانی که آنها در بیعت ملا هبت الله آخوندزاده باشند محکوم به شکست خواهد بود.
البته در این میان، گزارشهایی نیز وجود دارد که برخی از اعضای تندرو طالبان پاکستانی به داعش پیوسته و علیه طالبان عمل میکنند؛ اتفاقی که از نظر طالبان افغان با حمایت آی اسآی و ارتش پاکستان صورت میگیرد و پاکستانیها با انتقال مراکز رهبری و فرماندهی داعش خراسان به ایالت سیستان و بلوچستان در صدد تجهیز و تقویت داعش برای تضعیف قدرت طالبان افغان و متحدان پاکستانی آنان هستند.
همچنین برخی اطلاعات نشان میدهد که شماری از گروههای جهادی مسلح از جمله جیش محمد و لشکر طیبه که روابط نزدیکی با سازمان استخباراتی پاکستان (ISI) دارند از بیعت با ملاهبتالله کنارهگیری کرده و به گروه داعش خراسان پیوستهاند.
جیش محمد، لشکر طیبه و چندین گروه تروریستی دیگر از همان آغاز تاکنون از اقمار منطقهای ارتش و آی اسآی پاکستان بودهاند. پاکستان از این گروهها برای پیشبرد اهداف خود در کشورهای همسایه و متخاصم از جمله هند و افغانستان استفاده کرده است. بنابراین پیوستن آنها به داعش هم نشانگر آن است که طالبان افغان دیگر گزینه مناسبی برای پیشبرد پروژههای منطقهای دولت اسلام آباد و ارتش و سازمان جاسوسی آی اس آی محسوب نمیشود و این ماموریت به عهده داعش گذاشته شده است. در صورتی که این برداشت درست باشد بدیهی است که گروههای تروریستی تحت حمایت ارتش و سازمان جاسوسی پاکستان از طالبان جدا شده و به داعش پیوستهاند.
گروههای مسلح کشورهای آسیای مرکزی و اویغورهای چین که در حاکمیت نخست طالبان در صفوف این گروه حضور داشتند نیز پس از اقدامات طالبان علیه این گروهها، اکنون به داعش خراسان پیوستهاند و علیه طالبان فعالیت میکنند.
این تحول نشان میدهد که طالبان اهمیت زیادی به حفظ روابط خود با دولت چین قائل هستند و به همین دلیل حتی به «برادران جهادی» خود نیز خیانت کرده و به دستور دولت کمونیستی چین، جنبش اسلامی ترکستان شرقی متشکل از جدایی طلبان ایغور را سرکوب کرده؛ رویدادی که این گروه و برخی از متحدان آن در آسیای مرکزی را مجبور به پیوستن به داعش کرده است.
با توجه به اطلاعات مورد اشاره، افغانستان پس از تسلط دوباره طالبان به میدان رقابت گروههای تروریستی به ویژه طالبان و داعش خراسان برای جلب حمایت متحدان منطقه ایشان تبدیل شده است؛ رقابتی که انتخاب برای گروههای تروریستی منطقهای برای حفظ موقعیت خود را دشوار کرده است.
عبدالمتین فرهمند - جمهور