نشست سوم دوحه اخیرا برگزار شد، اکنون انستیتوت صلح امریکا اعلام کرده است که حذف بحث درباره حقوق زنان از دستور کار این نشست «تلاشی برای سازش» بوده است.
ارزیابی این نهاد معتبر امریکایی فاش میکند که در پشت پرده روند دوحه تلاشهایی برای مشروعیت بخشیدن به رژیم طالبان در جریان است.
انستیتوت صلح امریکا با نشر تحلیل تازهای گفته است که نبود بحث حقوق زنان در نسخه عمومی دستورکار (آجندای) نشست سوم دوحه، اعطای امتیاز غیرضروری بیشتر به طالبان و «تلاشی برای سازش» بود.
هیچ تردیدی وجود ندارد که این امتیازی برای طالبان بود؛ زیرا طالبان یکی از پیش شرطهای مهم خود را عدم بحث درباره حقوق زنان عنوان کرده بودند؛ پیش شرطی که امریکا و سازمان ملل پس از دو ماه رایزنی و مذاکرات پشت پرده در نهایت به آن تمکین کردند. این نشان میدهد که سازش با رژیم طالبان در دستور کار روند دوحه قرار دارد.
این انستیتوت همچنین گفته که سازمان ملل متحد در سومین نشست دوحه برنامهای را ارائه کرد که متناسب با منافع طالبان و همچنین منافع کلیدی کشورهای همسایه و قدرتهای منطقهای مانند چین و روسیه بوده است.
از نظر اندیشکدههای امریکایی حمایت کشورهایی مانند چین و روسیه از طالبان، مانع اصلاح این رژیم در راستای اهداف مورد نظر غرب است؛ زیرا به باور امریکاییها برای کشورهایی مانند روسیه و چین نه تنها ادعاهای حقوق بشری غربیها اولویت ندارد؛ بلکه یک الگوی غربی برای هژمون الات متحده بر ملتهای دیگر محسوب میشود.
اما این واقعیت را نیز نباید فراموش کرد که طالبان را امریکا به قدرت رساند و روند کنونی دوحه که از سوی سازمان ملل رهبری میشود یک پروژه امریکایی در امتداد مذاکرات امریکا با طالبان در دوحه قطر محسوب میشود؛ بنابراین یکی از کشورهایی که در حال حاضر اقتدارگرایی طالبانی را تقویت میکند و توسعه میدهد خود امریکاست.
در این تحلیل آمده: «کشورهای کلیدی منطقه بهشمول اعضای دایم شورای امنیت مانند روسیه و چین، دلیلی برای ادامه مشارکت در روند سازمان ملل متحد که شامل طالبان نشود، نمیبینند».
به نظر میرسد که این برداشت تا اندازه زیادی بدبینانه است؛ زیرا حتی کشورهایی مانند چین که در حال حاضر بزرگترین شریک اقتصادی طالبان محسوب میشود و پروژههای سودآور و پولساز اقتصادی در افغانستان را تصاحب کرده و به همین دلیل از بقای رژیم طالبان حمایت میکند، استمرار حاکمیت طالبان با ساختار و رویکرد کنونی را تهدیدی برای امنیت ملی و آینده امنیت منطقهای ارزیابی میکند.
در همین زمینه، انتشار گزارشهایی درباره ایجاد پایگاه نظامی از سوی چینیها در مرز تاجیکستان با افغانستان به منظور نظارت بر تحرکات تروریستی در خاک افغانستان گواه محکمی درباره نگرانیهای امنیتی چین در زمینه وضعیت حاکم بر افغانستان است.
این انستیتوت با استناد به دیدگاههای انتقادی نسبت به نشست سوم دوحه افزوده است که ترتیب نشستهای مانند نشست سوم دوحه برای طالبان مشروعیت میبخشد و برنامه «سیاست سرکوبگرانه» آنان را جسورتر میکند.
این واقعیت اما هرگز قابل انکار نیست؛ زیرا با وجود اینکه طالبان عملاً هیچ دستاوردی از سومین نشست دوحه نداشتند؛ اما اینکه توانستند پیش شرطهای خود را بر سازمان ملل و امریکا تحمیل کنند، مانع حضور جریانهای مخالف از جمله نمایندگان زنان و جامعه مدنی شدند و دستور کار این نشست را بر اساس خواستههای خود تنظیم کردند یک دستاورد بزرگ برای آنان محسوب میشود.
به این ترتیب، اگرچه در سومین نشست دوحه تصمیمی درباره مشروعیت بخشیدن به طالبان گرفته نشد؛ اما به آنها این جرات و شجاعت را اعطا کرد که بر اصول خود بایستند و جهان را به تمکین از شرایط خویش مجبور کنند.
این نهاد نشست سوم دوحه درباره افغانستان را بینتیجه عنوان کرده است.
از نظر عملی اما هیچ دستاوردی از سومین نشست دوحه، نه برای طالبان، نه برای سازمان ملل و نه حتی برای امریکا حاصل شد؛ بنابراین اغلب ارزیابیها نشان میدهد که سومین نشست دوحه بینتیجه بود.
انستیتوت صلح امریکا با توجه به اختلافها، تنها کارآمدترین راهحل مسایل کشور را انتخاب فرستاده ویژه ملل متحد برای افغانستان پیشنهاد کرده است که در هماهنگی با نمایندگی این سازمان در کابل، به حل مسایل بپردازد.
طالبان اما تاکنون به کمک متحدان منطقهای خود از جمله چین، روسیه و ایران با تعیین نماینده ویژه سازمان ملل برای افغانستان مخالفت کردهاند و به همین دلیل سازمان ملل نیز موفق به اجرای این تصمیم نشده است؛ زیرا از نظر طالبان، تعیین چنین نمایندهای تجربیات گذشته را تکرار میکند و روند تحولات سیاسی افغانستان را از کنترل این رژیم خارج میکند و در اختیار سازمان ملل قرار میدهد.
این انستیتوت افزوده است که اگر انتصاب یک فرستاده ویژه از سوی ملل متحد با توجه به مخالفت طالبان ناممکن باشد، راهحلهای خلاقانهای مانند توانمندسازی ماموریت سازمان ملل متحد در افغانستان برای تسهیل بخشی از روند گفتوگوها و هماهنگی قویتر بین اهداکنندگانی که به دنبال انتقال از کمکهای اضطراری به توسعه پایدار هستند، باید دنبال شود.
با توجه به این تحلیل به نظر میرسد که تعیین نماینده ویژه سازمان ملل در امور افغانستان در حال حاضر به بن بست خورده است؛ اما پیشنهاد انستیتوت صلح امریکا این است که به جای تعیین نماینده ای دیگر، ماموریت کنونی یوناما در افغانستان تقویت شود. معنی این سخن آن است که صلاحیتهای مورد نظر برای نماینده ویژه سازمان ملل برای افغانستان به رئیس یوناما داده شود و او همان کاری را انجام دهد که نماینده ویژه سازمان ملل متحد قرار است انجام دهد.
مشکل اما این است که یوناما در حال حاضر متهم به طرفداری از طالبان میشود. فعالیتهای این نمایندگی در طول دوران زمینهسازی و ذهنیت سازی برای مشارکت طالبان در سومین نشست دوحه این برداشت را تقویت کرده است. به همین دلیل رزا اوتانبایووا؛ رئیس یوناما در شرایط کنونی برای مخالفان طالبان یک متهم بدنام محسوب میشود.
در تحلیل این انستیتوت آمده است که جنجالها پیرامون نشست سوم دوحه نشان داد که «بیاعتمادی در سطح بالا» میان کشورهای کمککننده غربی، رهبری طالبان و کشورهای قدرتمند منطقه مانند چین و روسیه روی مسایل افغانستان وجود دارد.
این امر وجه دیگری از مشکلات و چالشهای پیش روی افغانستان و هرگونه تغییر در ساختار سیاسی کنونی کشور محسوب میشود؛ زیرا به نظر میرسد که جامعه جهانی از هدفی واحد برای تغییر در افغانستان پشتیبانی نمیکند. در این میان قدرتهایی هستند که بقای طالبان را ضروری میدانند و آن را متضمن تامین منافع راهبردی خود ارزیابی میکنند. کشورهایی نیز هستند که با استفاده از ابزار شناسایی و مشروعیت سعی در تغییر طالبان و استخدام آنها در جهت تامین منافع خود دارند. و کشورهای هم هستند که حاکمیت طالبان در افغانستان را یک تهدید جدی میدانند و تلاش میکنند تا با تاکید بر لزوم تشکیل دولت فراگیر، این تهدید را به حداقل کاهش دهند.
در این تحلیل گفته شده که منافع ملی ایالات متحده از طریق «تعامل دقیق و اصولی با طالبان به بهترین وجه» تامین میشود.
این نشان میدهد که امریکا در موضعگیری خود در قبال طالبان، ماهیت ساختار سیاسی به رهبری این گروه و رویکردهای ایدئولوژیک آن در قبال گروههای تروریستی و روابط خارجی آن دچار تناقضهای جدی است.
امریکاییها از یک سو طالبان را به قدرت رساندند از سوی دیگر داراییهای بانکی افغانستان را مسدود کردند و از جانب دیگر همچنان در برابر خواسته مهم طالبان یعنی اعطای مشروعیت بینالمللی مقاومت میکنند.
با این وجود اما یش بینی میشود که امریکا همچنان به تعاملات پیدا و پنهان خود با طالبان ادامه دهد؛ زیرا میداند که بدون اعطای مشروعیت سیاسی از سوی واشنگتن هیچ کشوری قادر نیست به طور یکجانبه طالبان را به رسمیت بشناسد؛ بنابراین اهرم شناسایی همیشه در اختیار امریکا برای فشار بر طالبان باقی خواهد ماند.
از جانب دیگر امریکاییها به خوبی آگاه اند که تسلط طالبان بر افغانستان به مثابه یک شمشیر داموکلس مانع سلطه همه جانبه قدرتهای رقیب و متخاصم ایالات متحده بر این کشور خواهد شد؛ زیرا طالبان ماهیتاً یک پروژه امریکایی به حساب میآید.
از سوی دیگر، این انستیتوت گفته که «شرایط وخیم اقتصادی و ناامنی غذایی مردم افغانستان» ثبات منطقه (حتی اروپا، از طریق مهاجرت فراملی) را تهدید میکند.
به نظر میرسد که امریکاییها با وجود اینکه در جریان مذاکرات دوحه اروپاییها را پشت در گذاشتند و اجازه ندادند که در روند تصمیمگیری ها دخالت کنند اکنون بیش از همیشه برای تقویت موضع خود در مقابل روسیه، چین و ایران به حمایت اروپاییها نیاز دارند.
اروپا اما نگرانیهای خاص خود را دارد. حقوق بشر برای اغلب قدرتهای اروپایی خط سرخ محسوب میشود، بحران مهاجرت بر اقتصاد و امنیت اروپا سایه افکنده؛ بحرانی که با استمرار حاکمیت طالبان بر افغانستان نه تنها پایدار خواهد ماند؛ بلکه تشدید خواهد شد. بنابراین امریکاییها قادر به موضعگیری بیپروا، مستقلانه و بیاعتنا به ملاحظات و نگرانیهای شرکای اروپایی خود در قبال طالبان نیستند.
شاید به همین دلیل است که انستیتوت صلح امریکا به مقامهای ارشد دولت ایالات متحده پیشنهاد کرده است که هماهنگی بینالمللی را در جلسات پیرامون افغانستان به عنوان یک مورد «حیاتی» حفظ کنند.
محمدرضا امینی - جمهور