نشریه لانگ وار ژورنال در گزارشی نوشته است که سفر سراجالدین حقانی به امارات متحده عربی و عربستان سعودی میرساند که امریکا در مسیر بهرسمیتشناسی طالبان قرار دارد.
سارا هراموش؛ یک کارشناس ضد تروریزم امریکایی-لبنانی به لانگ وار ژورنال گفته: «من متوجه نمیشوم که با روابط شناخته شده سراجالدین حقانی با القاعده و پناه دادن او به ایمن الظواهری در مهمانخانهاش، او چگونه میتواند آزادانه به کشورهای متحد امریکا سفر کند؟»
لانگ وار ژورنال خاطرنشان کرده که حقانی با سفر به امارات متحده عربی و عربستان به مشروعیت بینالمللی دست یافت که پدرش، جلالالدین حقانی هرگز نتوانست.
جیسون هاوک؛ استاد مطالعات اسلامی در دانشکده عملیات ویژه نیروی هوایی امریکا هم گفته: «حقانی از سفر خود به مکه به عنوان سیگنالی برای سایر تروریستها در مورد تعهد خود به اسلام استفاده خواهد کرد. و دیدارهای او در امارات و عربستان سعودی نشانهای از به رسمیت شناختن او به عنوان یک رهبر محترم افغانستان از سوی رهبران عرب است.»
در تحلیل این نشریه به نشست دوحه نیز اشاره شده و آمده است که با وجود اینکه طالبان بارها با حفظ اتحاد خود با القاعده، توافق دوحه را زیر پا گذاشتند، جامعه جهانی بار دیگر تلاش خواهد کرد تا با یک «سازمان تروریستی که به کشتن نیروهای امنیتی سابق افغانستان ادامه میدهد»، به اجماع برسد.
همانگونه که در تحلیلهای کارشناسان امریکایی نیز اشاره شده است سفر سراج الدین حقانی به کشورهای متحد امریکا در خاورمیانه هرگز نمیتواند بدون اجازه و اشاره واشنگتن انجام شده باشد. این نشان میدهد که اراده امریکا برای تثبیت قدرت، محبوبیت و احترام رهبر شبکه حقانی جدی است؛ زیرا نه امارات متحده عربی و نه عربستان سعودی بدون همکاری و حمایت امریکا قادر به میزبانی از یک تروریست بینالمللی است که برای دستگیری او ۱۰ میلیون دلار از سوی اف بی آی جایزه تعیین شده است.
یکی دیگر از واقعیتهایی که در نتیجه این سفر رخ داد این بود که امریکا همانگونه که میتواند افراد را بر اساس منافع مورد نظر خود در لیست سیاه قرار دهد به سادگی نیز قادر است آنها را از لیست سیاه حذف کند و سوابق تروریستی و جنایتکارانه آنان را نادیده بگیرد. تنها چیزی که در این زمینه برای ایالات متحده اهمیت دارد نه سوابق تروریستی و نه حقوق قربانیان جنایتهای افرادی مثل سراج الدین حقانی است؛ بلکه این منافع مشروع یا نامشروع امریکاست که تعیین میکند چه کسی در لیست سیاه قرار بگیرد و چه کسی از این لیست خارج شود.
بنابراین امریکا به طور آشکار و با نادیده گرفتن ابتداییترین معیارهای خود در زمینه حقوق بشر و مبارزه با تروریزم رای مشروعیت بخشیدن به یکی از بدنامترین عوامل تروریستی در سطح منطقه و جهان وارد عمل شده و در نظر دارد که با زمینه سازی سفر بحث برانگیز سراج الدین حقانی به دو کشور تحت سلطه امریکا در خاورمیانه معادلات جنگ قدرت در درون طالبان را به نفع جناح وابسته به سیا تغییر دهد.
از این پس سراج الدین حقانی دیگر یک تروریست در حال فرار و اختفا نیست، او یک چهره محبوب برای افراطگرایان و تروریستهایی است که امریکا میخواهد در عرصه میدانی افغانستان وارد عمل شوند و به نفع هژمون امریکا و تحقق اهداف سلطه جویانه واشنگتن در غیاب حضور مستقیم نیروهای ایالات متحده در برابر رقبای داخلی و منطقهای امریکا قرار بگیرند و به جولانهای سه ساله آنها در پی خروج نظامیان امریکایی و ناتو از افغانستان پایان دهند.
از این منظر سراج الدین حقانی نه تنها در پی تضعیف جناح قندهار برای تثبیت قدرت خود در کابل با حمایت امریکاست؛ بلکه در عین حال میخواهد به نقش پیشین خود در ایجاد ارتباط عمیق و مستحکم میان گروههای مختلف جهادی و افراطگرا در افغانستان بازگردد.
نقطه قابل تامل دیگر این است که در شرایطی که در چند سال اخیر قطر به بازیگر اول عرصه سیاست و امنیت افغانستان بدل شده و به نیابت از امریکا برای تسهیل زمینههای بازگشت طالبان به قدرت و استحکام و استمرار سلطه آنها عمل کرده، اکنون که امریکا در پی مشروعیت بخشیدن به شبکه حقانی و احیای قدرت وابستگان سیا در درون رژیم طالبان است نقش منطقهای قطر تضعیف میشود و کشورهایی که پیش از این تصور میشد در قضایای افغانستان حاشیه نشین هستند یعنی عربستان سعودی و امارات متحده عربی بار دیگر به صحنه بازمیگردند.
با توجه به این واقعیتها باید منتظر چند پیامد مهم در نتیجه سفر اخیر سراج الدین حقانی به امارات و عربستان باشیم:
۱. یکی اینکه تروریستهای بینالمللی بار دیگر به افغانستان بازخواهند گشت؛ چیزی که نشانههای آن از همین اکنون قابل مشاهده است با انتقال هزاران نیروی داعش از سوریه و عراق به افغانستان و قدرتگیری ملموس داعش در چندین ولایت کشور علیرغم انکار طالبان.
۲. دوم نقش آفرینی عربستان سعودی و امارات متحده عربی برای حمایت مالی، تسلیحاتی و لجستیکی از تروریزم مورد حمایت امریکا در تبانی با طالبان در افغانستان؛ چیزی که در دهه ۹۰ میلادی در نخستین دوره حاکمیت طالبان نیز قابل مشاهده بود.
۳. رویداد سوم احتمالاً این است که در جنگ قدرت میان قندهار و شبکه حقانی این بار نه نفوذ قومی نه اعتبار ایدئولوژیک و نه مقدس مآبی ملا هبت الله؛ بلکه زد و بندهای پیچیده استخباراتی، برخورداری از حمایتهای مالی و لجستیکی رژیمهای ثروتمند عربی و مهمتر از همه بازی هوشمندانه و حساب شده با کارت تروریزم از سوی سراج الدین حقانی است که معادلات را تغییر خواهد داد.
محمدرضا امینی - جمهور