اخیرا کمیته تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل، معافیت ممنوعیت سفر سراجالدین حقانی، وزیر داخله، مولوی عبدالکبیر؛ معاون سیاسی ریاستالوزرا، عبدالحق وثیق؛ رییس استخبارات و نورمحمد ثاقب؛ وزیر حج و اوقاف این گروه را «بهمنظور اشتراک در مراسم حج» تایید کرد.
شورای امنیت در بیانیهای اعلام کرد که معافیت ممنوعیت سفر این چهار مقام ارشد طالبان را روز چهارشنبه، ۱۶ جوزا، تایید شده است.
پیش از این متیو میلر؛ سخنگوی وزارت خارجه امریکا در واکنش به سفر حقانی به امارات متحده عربی و دیدارش با مقامهای این کشور گفته بود که کشورهای عضو سازمان ملل باید تحریم مقامهای طالبان را رعایت کنند.
میلر گفت: «فقط یادآور میشوم که میزبان اعضای طالبان تحت تحریم سازمان ملل باید از طریق فرآیند معافیت که توسط کمیته تحریمهای سازمان ملل در سال ۱۹۸۸ مشخص شده است، مجوز سفر بگیرند.»
حقانی که به عنوان یک تروریست بینالمللی تحت تعقیب است روز سهشنبه گذشته و یک روز پیش از تایید معافیت ممنوعیت سفر توسط شورای امنیت به امارات رفته بود.
البته اینکه امریکا از این سفر بی خبر بود، یک شوخی ساده است که هیچکس آن را جدی نخواهد گرفت؛ زیرا نه حقانی بدون اجازه سیا قادر بود رو به دوربین های رسانه در اماکن عمومی ظاهر شود و حتی به سفرهای خارجی برود و نه امارات، کشوری است که بی اطلاع و اجازه امریکا قادر به پذیرش چنین ریسک بزرگی باشد که برای یک تروریست بین المللی که اف بی آی برای سرش ۱۰ میلیون دالر، جایزه تعیین کرده بود، فرش سرخ پهن کند و در عالی ترین سطح از او پذیرایی کند.
با این حال، حقانی به امارات رفت و حتی منتظر نماند تا یک روز بعد از آن، شورای امنیت سازمان ملل به دستور امریکا او را از لیست سیاه خارج کند.
او در ادامه سفر خاور میانه ای خود پس از امارات و دیدار با جاسوس های امریکایی و مزدوران عربی امریکا در آن کشور، با «مجوز» شورای امنیت، راهی عربستان سعودی شد تا ظاهرا حج کند؛ اما بر هیچکس پوشیده نیست که حج یک پوشش مقدس اما دروغین برای یک سفر استخباراتی است و الا لزومی نداشت که ۱۰ روز پیش از فرارسیدن مناسک رسمی حج، چهره بحث برانگیزی چون سراج الدین حقانی در مکه حضور یابد و اطرافیان او به جای زیارت خانه خدا او را به مثابه بت جدید امریکا برای طالبان زیارت کنند و در اقدامی هدفمند، صحنه هایی از این مقدس مآبی دستوری «سیا» را در شبکه های اجتماعی به طور گسترده منتشر کنند.
اکنون بازی وارد مرحله تازه ای شده است. نقش منطقه بار دیگر تضعیف شده و امریکا در آستانه نشست دوحه، ابتکار عمل را در دست گرفته است. طالبان هم در حال پرده برداری از ماهیت امریکایی خود هستند.
زاویه با ایران و عدم شرکت در نشست گروه تماس منطقه ای در تهران و حتی ابراز مخالفت تمسخرآمیز با آن، نشانه هایی واضح از تغییر رویکرد بنیادین طالبان است که به دستور امریکا تحت تاثیر تحولات جدید صورت می گیرد.
در داخل کشور نیز طالبان دیگر نیازی به رعایت مماشات با اقلیت ها نمی بینند. چهره خشونت بار و افراطی این گروه در حال نمایان شدن است و به تعبیری دوره مصلحت اندیشی و محافظه کاری به پایان رسیده است.
اینها همه نشان می دهد که غرب به طالبان اطمینان لازم را داده که اگر روند دوحه به درستی پیش برود، مشروعیت در دسترس است.
حتی انتظار می رود که پیش از نشست دوحه، دارایی های بلوکه شده افغانستان نیز در اختیار طالبان قرار بگیرد تا هم پروژه های تروریستی به درستی تغذیه و تامین مالی شوند و هم طالبان در شرایطی ایده آل به استقبال نشست دوحه بروند و در آن به پیش شرط های تعیین شده خود از جمله نمایندگی مستقل و مستقیم از افغانستان، مذاکرات رویارو به مثابه دولت با سازمان ملل و کسب شناسایی رسمی و احراز کرسی های نمایندگی افغانستان در سازمان های بین المللی دست یابند.
در صورتی که این برداشت درست باشد، اکنون توپ در زمین روسیه، چین، ایران، هند، کشورهای آسیای مرکزی و حتی پاکستان است که با این طالب امریکایی چه می کنند؛ طالب قدرتمند شده ای که همگان به زعم اینکه مستقل و ضد امریکایی و «جنبش اصیل منطقه» و «محور مقاومت» است، آن را به مثابه «یک واقعیت» پذیرفته اند، آیا جرأت و قدرت تغییر موضع و ایستادن در برابر آن را دارند؟ به راستی اگر امریکا مشروعیت بدهد، چه کسی می تواند از آن مشروعیت زدایی کند؟!
نرگس اعتماد - جمهور