مارتین گریفیتس؛ معاون دبیر کل سازمان ملل در امور بشردوستانه و هماهنگکننده کمکهای اضطراری این سازمان گفت که طالبان به تعهداتشان در زمینه تامین حقوق بشر عمل نکردهاند و جامعه جهانی دیگر امیدی به این گروه ندارد.
گریفیتس در آغاز نشست توجیهی شورای امنیت گفت که طالبان پس از تسلط بر افغانستان، تعهداتی را در مورد تامین حقوق بشر، بهویژه حقوق زنان به جامعه جهانی سپرده بودند.
او همچنین گفت که طالبان به این تعهدشان عمل نکردهاند و جامعه جهانی دیگر امیدی به این گروه ندارد.
او افزود: «من از طرف دبیر کل به کابل رفتم تا به حاکمان جدید [طالبان] صحبت کنم. یک عمر در افغانستان به این صورت کار کرده بودم. ما در آن زمان امیدهایی داشتیم، در واقع تعهدات کتبی داشتیم که چگونه میتوانیم با طالبان پیش برویم. این امیدها از بین رفته است.»
گریفیتس افزود که طالبان طی بیش از دو سال گذشته یکی پس از دیگری احکامی را علیه زنان و دختران در افغانستان صادر کردهاند.
گریفیتس خاطرنشان کرده که جامعه جهانی به نمایندگی از مردم افغانستان روی مسایل زیادی با طالبان به توافق نرسیده است.
این اعترافات تلخ و صریح نشان می دهد که طالبان با اتکا به حمایت های پیدا و پنهانی که از قدرت های بزرگ دریافت می کنند و نیز در بازی هوشمندانه با رقابت های فشرده بازیگران بزرگ در زمین افغانستان، به خوبی توانسته اند نقش سازمان ملل را به یک سازمان صرفا بشردوستانه تقلیل دهند و جایگاه این سازمان به عنوان نماینده جامعه جهانی و نیز نماینده مردم افغانستان برای تحت فشار قرار دادن این گروه در زمینه عمل به تعهدات خود در حوزه حقوق بشر، دولت فراگیر، زنان و... را به شدت تضعیف کنند.
این در حالی است که پیش از این، تمامی سازوکارهای سیاسی مربوط به صلح، گفتگوهای ملی و چشم انداز سیاسی کشور از طریق سازمان ملل متحد به پیش می رفت و این سازمان از سوی همه قدرت های بزرگ، از جایگاهی مشروع و قابل احترام در این زمینه برخوردار بود.
در دوره جدید اما امریکا با دور زدن سازمان ملل و حتی نادیده گرفتن آرا، منافع، دغدغه ها و نگرانی های متحدان و شرکای سنتی و راهبردی خود، طالبان را به قدرت بازگرداند و دولت مشروع افغانستان را نابود کرد تا زمینه برای خروج غیرمسئولانه کلیه نیروهای خارجی از کشور فراهم شود.
پس از این رویداد و با خروج امریکا قدرت های رقیب ایالات متحده به صحنه بازگشتند؛ اما این بار نه از طریق حمایت مالی و تسلیحاتی از گروه های شبه نظامی ضد طالبان؛ بلکه از راه تعامل با طالبان و زد و بندهای پیدا و پنهان با این گروه به منظور کسب منافع کوتاه مدت و رقابت با کشورهای دیگر.
طالبان هم به خوبی از این فضا استفاده کردند، سازمان ملل را به حاشیه راندند، اعلامیه ها، گزارش ها و موضع گیری های مقامات این سازمان در زمینه حقوق بشر، زنان، اقلیت ها و دولت فراگیر را بی اهمیت جلوه دادند و حتی با وجود دفتر یوناما در کابل، به این سازمان فراتر از یک نهاد کمک رسان و بشردوستانه، نقش ندادند.
در این میان البته نباید فراموش کرد که یکی از عمده ترین عوامل تضعیف نقش سازمان ملل در تحولات سیاسی افغانستان زیر سلطه طالبان، آسیب دیدن جایگاه این سازمان در معادلات جهانی است. هم اکنون در بسیاری از مسایل مهم و حیاتی جهان، قدرت های بزرگ دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل، دچار اختلاف و تعارض منافع هستند و به همین دلیل، تلاش ها برای نقش آفرینی سازمان ملل برای مدیریت بحران و مهار جنگ های خونین جاری از اوکراین تا غزه و... همواره به بن بست می خورد. این امر درباره افغانستان نیز صادق است.
بر این اساس، بدیهی است که طالبان هیچ نیازی به اجرایی کردن تعهدات خود در قبال سازمان ملل و جامعه جهانی نمی بینند؛ زیرا از حمایت امریکا، چین، روسیه و سایر بازیگران بزرگ، مطمئن هستند و مجبور نیستند که به شرایط سازمانی تمکین کنند که از سوی همین قدرت ها اداره می شود و فراتر از اداره این قدرت ها صلاحیتی ندارد.
طالبان حتی دیگر برای کسب کرسی نمایندگی افغانستان در سازمان ملل هم تلاش نمی کنند و فشار نمی آورند؛ زیرا می دانند که این امر، صرفا اهمیت نمادین دارد و آنچه در عمل باید به دست آورند از طریق همکاری و روابط قدرت ها با این رژيم، فراهم می شود.
با توجه به این واقعیت ها سازمان ملل در حالی که اذعان می کند که دیگر از عمل طالبان به تعهدات صریح و مکتوب خود ناامید شده، همچنان ناگزیر است با این گروه تعامل داشته باشد و به نقش تحقیرآمیز خود به مثابه یک سازمان امدادرسان ادامه دهد.
محمدرضا امینی - جمهور