مردم در بدخشان همچنان به تخریب مزارع خشخاش اعتراض دارند. در ویدیوهای منتشر شده دیده میشود که مردم معترض در مزارع خشخاش تجمع کردهاند و صدای تیراندازی پراکنده شنیده میشود.
به گفته منابع محلی، نیروهای طالبان به معترضان شلیک کردهاند و دستکم دو نفر کشته و ۱۳ نفر زخمی شدهاند.
مقامهای محلی طالبان در این باره اظهار بیاطلاعی کردهاند؛ اما در بیانیهای گفتهاند که شماری از معترضان «دستگیر» شدهاند.
دفتر مطبوعاتی فرقه ۲۱۹ «عمرثالث» طالبان در بدخشان گفته که اعتراض مردم روستاهای برلاس ولسوالی ارگو «هنگام تخریب کشت تریاک، با دستگیری چند تن از محرکین این رویداد، پایان یافته و وضعیت بهگونه عادی قرار دارد.»
در این بیانیه از محبوب الله حامد؛ فرمانده این فرقه که در ساحه حضور دارد نقل شده است که «مردم به خانههای شان برگشتند» و کار تخریب مزارع خشخاش ادامه دارد.
با اینهمه بسیاری از مردم محلی، جریان های سیاسی و ناظران می گویند که اعتراض به تخریب کشتزارهای کوکنار بهانه ای برای بروز خشم و نفرت و انزجار و بیزاری مردم از ستم های طالبان است.
در موج اول اعتراضات نیز مردم بارها اعلام کردند که طالبان «غیربومی» به بهانه مبارزه با مواد مخدر، وارد خانه های مردم می شوند و به نوامیس مردم دست درازی می کنند.
آنها به وضوح خواستار اخراج پشتون های جنوبی از بدخشان شدند؛ خواسته ای که ظاهرا از سوی رهبران طالبان هم مورد قبول قرار گرفت؛ اما اینکه اعتراضات دوباره بالا گرفته، نشانگر دو مساله است: یکی اینکه طالبان به تعهدات خود در زمینه خارج کردن طالبان غیربومی از بدخشان و نیز مجازات طالبانی که در تیراندازی بر مردم و قتل دست کم دو نفر، نقش داشتند، عمل نکرده اند و دوم اینکه بهانه لازم برای ادامه اعتراضات در بدخشان فراهم شده و مردم در اعتراض به تخریب کشتزارهای تریاک می خواهند نفرت عمیق خود از سیطره ستمگرانه طالبان بر سرنوشت خویش را نشان دهند.
درست به همین دلیل است که طالبان این بار برخلاف موج اول اعتراضات، از خشونت بیشتری استفاده کرده و با کشتن و زخمی کردن چندین نفر و بازداشت ده ها تن دیگر، تلاش می کنند تا با مشت آهنین در برابر اعتراضات مقابله کنند و اجازه ندهند که این رویداد به امری معمول تبدیل شده و به سرعت به دیگر ولایت های شمالی و سپس سراسر کشور گسترش پیدا کند.
با این حال، هرگز مشخص نیست که سیاست مشت آهنین آیا وضعیت را به نفع طالبان تغییر خواهد داد یا نه؛ زیرا بدخشان از همان ابتدای تسلط طالبان تا امروز، آتش زیر خاکستر بوده و همچنان از ظرفیت عظیمی برای خیزش و عصیان و انقلاب علیه رژيم قومی طالبان برخوردار بوده است.
بدخشان از نظر سیاسی و قومی نیز پایگاه قدرت حزب جمعیت اسلامی است که رهبران آن سابقه مبارزه و خصومت علیه طالبان را دارند و در تقسیم بندی شمال – جنوب، همواره از محور شمالی این تقابل، نمایندگی می کرده اند.
افزون بر این، بدخشان با کشور تاجیکستان، مرز مشترک دارد؛ جایی که برخلاف سایر جمهوری های آسیای مرکزی و بسیاری از کشورهای همسایه و منطقه، هیچگونه رابطه سیاسی با طالبان برقرار نکرده و اعطای حقوق عادلانه «تاجیکان» در یک ساختار سیاسی عادلانه و دموکراتیک را از پیش شرط های این امر عنوان کرده است.
تاجیکستان همچنین کانون اجتماع و فعالیت رهبران تاجیک تبار وابسته به جبهه مقاومت ملی است که در عمل با طالبان می جنگند؛ بنابراین، ظرفیت تبدیل اعتراضات بدخشان به یک جنبش انقلابی سراسری علیه رژيم حاکم را هرگز نباید دست کم گرفت. این اعتراضات، فراتر از جنگ تریاک است و منافع باندهای مافیایی از مواد مخدر تولیدی در بدخشان، شاید در مرحله آخر تنش های جاری قرار داشته باشد.
حتی اگر بربنیاد روایت طالبان، اعتراضات کنونی را نه شورش و عصیان مردم علیه سیطره غیرقابل تحمل طالبان پشتون و یا فراتر از آن، یک واکنش سیاسی در برابر استبداد و ستم و سرکوب قومی طالبان؛ بلکه خشم کشاورزان فقیر محلی و باندهای مافیایی علیه تخریب کشتزارهای تریاک ارزیابی کنیم، بازهم زنگ های خطر باید برای طالبان به صدا درآمده باشد؛ زیرا مبارزه یکجانبه با مواد مخدر بدون ارائه جایگزین های مناسب و ارزشمند برای آن، به خودی خود موجب اعتراض می شود و بحران ایجاد می کند. طالبان نمی توانند با استفاده از سرنیزه با مواد مخدر مبارزه کنند و مردمی را که پیش از این، از رهگذر کاشت و برداشت تریاک، درآمدهای قابل توجهی داشتند به کاشتن شلغم و جو و گندم ترغیب کنند.
عبدالمتین فرهمند - جمهور