حشمتغنی احمدزی، برادر اشرفغنی، ادعا کرده که حمدالله محب؛ مشاور امنیت ملی اشرفغنی، با خلیل الرحمن حقانی؛ مقام ارشد شبکه حقانی پیش از سقوط کابل «شش بار» گفتگو کرده بود.
آقای احمدزی گفت که حقانی در گفتگو با او تایید کرده که یک ماه پیش از سقوط کابل «شش بار» با حمدالله محب صحبت کرده بود.
برادر اشرفغنی همچنین گفته که حمدالله محب به اعتماد آقای غنی «خیانت» کرده و به مردم افغانستان «دروغ» گفته است.
محب به تازگی گفته که به غیر از او، اشرف غنی و امرالله صالح هم با طالبان تماس داشتند.
او تایید کرده که با خلیلالرحمان حقانی در آخرین لحظات سقوط کابل تماس داشته و گفته که در این تماس به خلیل الرحمن حقانی پیشنهاد داده بود که حاضر است با او در میدان وردک یا لوگر دیدار کند؛ اما زمینه آن فراهم نشد.
محب گفته که این «اولین و آخرین» تماس او با حقانی بوده است.
پس از سقوط کابل به دست طالبان، مسعود اندرابی، وزیر داخله پیشین نیز گفت که محب پیش از سقوط کابل با خلیل الرحمن حقانی، تماسهای مداوم داشته است.
افشاگری تازه حشمت غنی؛ برادر اشرف غنی علیه حمدالله محب نشان می دهد که جمهوریت سه نفره غنی از درون دستخوش تلاشی و فروپاشی شده و اکنون که اضلاع این هسته خیانت و توطئه و تبانی در برابر فشار فزاینده افکار عمومی و داوری بی رحمانه تاریخ قرار گرفته اند، در صدد انداختن بار مسئولیت خیانت بر دوش دیگری هستند.
چنین چیزی هرگز در گذشته، قابل تصور نبود؛ زیرا حمدالله محب از نزدیک ترین و مورد اعتمادترین مهره های دولت غنی بود و در کنار فضلی، یکی از سه ضلع اصلی جمهوریت سه نفره او را تشکیل می داد؛ اما حشمت غنی می خواهد نقش پولیس بد را بازی کند و با افشای اطلاعات مربوط به تماس و تبانی حمدالله محب با سران شبکه حقانی، نقش او را در فرایند سقوط، محوری و برجسته نشان دهد و به این ترتیب، اشرف غنی را بی تقصیر وانمود کند.
برای دستیابی به این هدف، حشمت غنی به طور علنی، حمدالله محب را به خیانت به اعتماد اشرف غنی و دروغ گویی به مردم افغانستان، متهم کرده تا بگوید که سقوط کشور به کام طالبان و فروپاشی نظام ۲۱ ساله جمهوری، کار محب بوده و غنی در آن هیچ سهم و نقشی نداشته است.
البته در این شکی نیست که فرسایش و فروپاشی جمهوریت سه نفره غنی از درون و شهادت اضلاع اصلی آن علیه همدیگر به مردم افغانستان امکان می دهد تا بهتر از پیش، درباره نقش و سهم عوامل این خیانت عظیم ملی در فاجعه فروپاشی و پیامدهای غیرقابل جبران و ویرانگر آن بدانند و به درستی در این باره، داوری کنند.
از جانب دیگر، در این نیز تردیدی نیست که حمدالله محب به عنوان مهره مورد اعتماد غنی، مسئول تبانی و توطئه مشترک با سران شبکه حقانی برای سپردن قدرت به غلجایی ها بوده؛ اما اینکه تنها او را مسئول و مقصر فاجعه سقوط و رسوایی های شرم آور پس از آن بدانیم، ساده انگارانه خواهد بود؛ زیرا در هر صورت، اشرف غنی به عنوان رییس جمهور و مهره مستقیم واشنگتن، سهم به سزایی در فرایند اجرایی پروژه دوحه ایفا کرد و این نقش، از زمان آغاز ریاست جمهوری به او واگذار نشد؛ بلکه حتی زمانی که او مسئول انتقال مسئولیت های امنیتی از نیروهای خارجی به نیروهای افغان تعیین شده بود، مأموریت نهایی وی، بازگرداندن قدرت به طالبان بود که این امر، نیازمند طیفی از اقدامات و اعمال سیاست های گسترده پاکسازی قومی و تضعیف جریان های ضد طالبان بود که طی ۷ سال ریاست جمهوری فاجعه بارش در برابر به خاک و خون کشیدن هزاران نظامی و غیرنظامی افغان به سرانجام رسید.
به این ترتیب، بسیار ساده لوحانه خواهد بود اگر تصور کنیم که عامل اصلی سقوط، شش تماس حمدالله محب با کاکای رهبر شبکه حقانی بوده است. این نوع ساده سازی مساله هم تلاش مذبوحانه تازه اشرف غنی و تیم او برای انحراف افکار عمومی، دستبرد به تاریخ شفاهی کشور و بازنویسی تاریخ معاصر افغانستان براساس میل و مراد و منافع خودش محسوب می شود.
با اینهمه، انتظار می رود که سریال افشاگری و فروپاشی درونی جمهوریت سه نفره غنی، همچنان ادامه داشته باشد تا مردم افغانستان به خوبی در جریان توطئه های پشت پرده، تبانی های قومی و زد و بندهای مافیایی در زمینه واگذاری قدرت به طالبان و نقش تعلقات قبیله ای در آن، قرار بگیرند و به درستی درباره محورهای اصلی این خیانت بزرگ ملی، قضاوت کنند.
عبدالمتین فرهمند - جمهور