نگارنده در مورد بیعت و مذاکرات، هم حضورا با خلیل الرحمن حقانی صحبت کرده ام و هم با استادعطامحمد نور...
ادعای حقانی درست است یا تکذیب آقای نور؟
29 دلو 1402 ساعت 14:53
نگارنده در مورد بیعت و مذاکرات، هم حضورا با خلیل الرحمن حقانی صحبت کرده ام و هم با استادعطامحمد نور...
خلیل الرحمان حقانی از بزرگان شبکه حقانی و سرپرست فعلی وزارت مهاجرین طالبان اخیرا ادعا کرده که بعضی رهبران سیاسی مانند استادعطامحمد نور به من دست بیعت داد ولی بعدا بیعتش را شکست.
این جمله و حرف، خیلی مهم است. بیعت کردن مخصوصا در این شرایط و با گروه طالبان گپ ساده نیست.
بلافاصله استادعطامحمد نور واکنش نشان داد و به شدت این ادعا را رد کرد. آقای نور گفت که خلیل حقانی خوابهای پریشان دیده و بیعت با طالبان جاهل و جانی، جنایت نابخشودنی است و در رسم عیاری خراسانی ما چیزی بنام بیعت وجود ندارد. و سپس گفته: ایستاده جان می دهیم ولی خمیده زندگی نمی کنیم. او تنها تعهد خود را مربوط به جمعیت اسلامی و بنیانگذار آن دانسته است.
اما اصل ماجرا چیست؟
نگارنده در مورد بیعت و ملاقات و مذاکرات هم حضورا با خلیل الرحمن حقانی صحبت کرده ام و هم با استادعطامحمد نور.
بخشی از آن را قبلا در بخش ششم خاطرات سقوط http://www.jomhornews.com/fa/note/164211/ نوشته ام.
آقای حقانی مایل بود با من گپ بزند؛ بیشتر در مورد رهبران جهادی خصوصا شخص استادعطامحمد نور. او دوست داشت با استاد، همسخن شود، اصرار داشت که او به افغانستان برگردد و از من میخواست استاد را تشویق به بازگشت به کابل کنم. او البته وانمود می کرد که خیلی به آقای نور احترام دارد و او را شخصیتی مجاهد و وطندوست می دانست. من ابتدا از ارتباطم با آنها انکار کردم اما او گفت تو مسئول دفتر سیاسی اینها بودی چطور خبر نداری؟
گفتم اگر میخواهید آنها افغانستان برگردند خودتان بروید دنبال شان؛ گپ بزنید و تفاهم کنید. شما بدانید که آنها مثل فاروق وردک و صدیق چکری نیستند که با دعوت یک کمیسیون برگردند.....
پرسید آنها چه می خواهند؟ گفتم میفهمم که آنها نه دنبال ملک و جایداد خود هستند و نه دنبال وزارت و منصب. هرکدام شان وزیر و رئیس و سفیر تعیین می کردند؛ اگر شما حاضر هستید قدرت سیاسی را تقسیم کنید بر می گردند.
او آنروز با من بسیار مهربان و متواضع بود. از من شماره تماس آقای نور را خواست و شماره تماس خودش را داد که به آقای نور بدهم. او در آن نشست دو نفره روبروی من نشسته و آنقدر با من گرم گرفته بود که پروای تفنگ امریکایی اش را نداشت که دقیقا در کنار من گذاشته بود.
او ادعاهایی مطرح کرد و برای اثبات هر ادعایش شاهدی می طلبید تا به من اثبات کند دروغ نمی گوید. او مدعی شد که استادعطا قبلا با من بیعت کرده و یک مولوی به نام مصلح را آورد تا شهادت بدهد. مولوی البته گفت که من بارها از طرف آقای حقانی برای ملاقات با آقای نور رفته ام ولی او چیزی که اثبات کند در این میان بیعتی رخ داده نگفت.
آن مولوی بعد از اتمام صحبت های ما با من بیرون شد و تا کنار موترم مرا همراهی کرد ولی سخنانش صرفا حول ملاقات و مذاکره با استاد بود و نه بیعت.
من سخنان و ادعاهای آقای حقانی را در تماسی با استادعطامحمد نور با ایشان مطرح کردم و از ایشان خواستم با خلیل الرحمان حقانی تماس بگیرد. اما آقای نور نه پذیرفت که با کسی بیعت کرده و نه پذیرفت که با آقای حقانی تماس بگیرد. دلیل آقای نور این بود که اگر من با حقانی تماس بگیرم اینها صدای مرا ضبط می کنند و با هدف اغراض سیاسی نشر می نمایند و این اصلا خوب نیست. به شوخی گفتم استاد من شماره شما را به حقانی دادم دلت که تماس میگیری یا نه! با وجود آنکه شماره ایشان را نداده بودم اما شوخی مرا باور کرد و آزرده شد.
آقای نور به تفصیل، جریان سفر رسمی که به پاکستان داشت و ملاقاتش با حکمتیار و مراجعه حقانی ها به محل اقامتش را برایم صحبت کرد. هیچ گپی از بیعت نبود.
در آن زمان که آقای حقانی ادعای بیعت را مطرح کرد، اصلا طالبان در موقعیتی نبودند که خیلی جدی گرفته شوند؛ چه برسد به آنکه شخصی مثل آقای نور که ادعای رهبری و بزرگی داشت با خلیل الرحمن حقانی که ایشان در آن زمان، یک مهاجر در پاکستان و در قیاس با سایر رهبران مهاجر طالبان، محلی از اعراب نداشت بیعت کند.
در آن زمان که ادعای بیعت مطرح شده، آقای نور برخوردار از قدرت و ثروت و یک طرف معادلات سیاسی افغانستان در داخل بود و طالبان یک گروه آواره در پاکستان بودند که کسی تصور پیروزی اینچنینی آنها را نداشت. عقلا مسئله بیعت نمی توانسته مطرح شده باشد.
مسئله مهمتری که بنده متوجه شدم این بود که هر شخصیتی با طالبان و شخص آقای خلیل حقانی جهت احوالپرسی دست مصافحه و احوالپرسی دراز می کرده، آن دست را به معنای دست بیعت در نظر می گرفته اند. ورنه بیعت در فقه اسلامی معنا و مفهوم و شرایط خاص خود را میطلبد. بیعت با ملای غائب و خیالی برای شخصیت های برجسته سیاسی که عمرشان با سیاستورزی سپری شده بی معنا است.
آقای نور که ادعای رهبری بزرگترین و ریشه دارترین حزب سیاسی افغانستان(جمعیت اسلامی) را داشت چگونه ممکن است دست بیعت به طالبان دراز کند!
مسئله دیگر همانطور که در پاسخ آقای نور آمده، در رسم خراسانی جایی برای بیعت وجود ندارد. مردم بلخ و خراسان سالهاست از بیعت عبور کرده و حداقل در دودهه گذشته مشق مردمسالاری کرده اند.
خلیل الرحمان حقانی را باوجود ظاهر خشن و مسلح اش، شخصی سادهدل یافتم. شاید اخلاص و نیت پاک داشت ولی کمی ساده انگارانه می اندیشید و سخن می گفت. او باری در مجلسی ادعا کرده بود احمد مسعود فرزند احمدشاه مسعود با ما بیعت کرده و حاضران در مجلس بدون توجه به صدق و کذب سخن وی، فریاد تکبیر سر دادند. خلیل الرحمان حقانی در بین طالبان یک غنیمت است!
حسینی مدنی- خبرگزاری جمهور
کد مطلب: 169013
آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/note/169013/