گزارشها حاکی است که بعد از ظهر روز یکشنبه ۲۴ جدی «مهاجم یا مهاجمانی وارد دفتر والی طالبان در نیمروز»، شده اند.
گلمحمد قدرت؛ سخنگوی فرماندهی امنیه طالبان در نیمروز، گفته است که «یک فرد انتحاری» وارد ساختمان این ولایت شده است.
عبدالمتین قانع؛ سخنگوی وزارت داخله طالبان نیز در ایکس نوشته است: «این فرد مواد انفجاری را در بدن خود جاسازی نموده بود و قصد انفجار را در داخل مقام ولایت نیمروز داشت که قبل از داخل شدن به [دفتر] مقام ولایت همزمان از سوی نیروهای امنیتی شناسایی و از بین برده شد.»
او افزوده است که «در این رویداد، سه تن از مسئولین امنیتی زخمی گردیده اند».
برخی رسانههای محلی از ورود دو مهاجم و درگیری مسلحانه خبر دادند.
ناظران مسایل امنیتی اما می گویند که طالبان عمدا تعداد تلفات نیروها و مقام های خود در نتیجه این حمله را پنهان می کنند تا از اهمیت آن بکاهند و خود را مسلط بر اوضاع نشان دهند. این رویکردی است که پیش از این بارها از سوی طالبان، دنبال شده و حتی در مورد تلفات افراد ملکی و غیرنظامی که قربانی حملات تروریستی می شوند نیز اعمال می شود.
با اینهمه در این گونه رویدادها تعداد تلفات نسبت به بازخوردهای سیاسی و امنیتی اصل رویداد می تواند در درجه دوم اهمیت قرار بگیرد؛ زیرا اصل مساله است که یک یا دو تروریست انتحاری توانسته اند خود را به دفتر والی طالبان در نیمروز برسانند، مواد منفجره همراه خود را منفجر کنند و امنیت ادعایی طالبان را مختل کنند.
نکته مهم تر دیگر این است که حتی در دوره سلطه طالبان نیز گروه هایی هستند که از تاکتیک آشنای طالبان و دیگر متحدان تروریست آنها برای حمله بر خودشان، استفاده می کنند. این امر، ادعاهای مکرر طالبان در زمینه سرکوب تروریزم به ویژه گروه شیطانی داعش را به چالش می کشد و به طور مکرر بر این واقعیت، مهر تایید می زند که تروریزم به ویژه داعش، همچنان زنده است، وجود دارد و هر روز حادثه می آفریند و خون می ریزد.
موضوع دیگر، استفاده تروریست های ضد طالبان از تاکتیک های مشابه خود آن گروه و متحدانش است. گماشتن تروریست های انتحاری علیه گروهی که خود از مبدعان و مبتکران این شیوه کشتار بوده، کار ساده ای نیست و نشان می دهد که تروریست های ضد طالبان هم در شستشوی مغزی و القای باورها ایدئولوژيک به اعضای خود به اندازه طالبان یا حتی بیشتر از آنها توانمند هستند؛ زیرا طالبان و شبکه حقانی، نیروهای خود را برای کشتار نیروهای امنیتی افغان که مورد حمایت امریکا و غرب بودند و یا نیروهای غربی، آماده و توجیه می کردند که کار سختی نبود؛ اما مخالفان آنان، خود طالبان را زیر عنوان «مرتد» هدف قرار می دهند تا به بهشت بروند.
موضوع قابل تأمل این است که افزون بر تاکتیک های مشترک، راهبردهای طالبان با گروه های تروریستی مخالف شان نیز تقریبا مشابه و مشترک است. به بیان روشن تر، طالبان برای استقرار «امارت اسلامی» می جنگیدند و مخالفان تروریست شان برای سرنگونی «امارت» و تشکیل «خلافت اسلامی». در ادبیات سیاسی اسلام، تفاوت زیادی میان «امارت» و «خلافت» وجود ندارد؛ چون گستره جغرافیایی «امارت» محدود به منطقه یا کشوری خاص است و «خلافت» یک آرمان جهانی است که ژئوپلیتیک آن به وسعت تمام جهان می باشد. از این منظر، امارت زیرمجموعه یک خلافت به حساب می آید. بنابراین، داعش نسبت به طالبان، رویکرد بلندپروازانه تری دارد.
در اسناد و مستندات مربوط به ظهور داعش نیز آمده است که یکی از دلایل تشکیل این نیروی تندرو و جاه طلب، اختلاف سران آن با رهبران القاعده مانند اسامه بن لادن و ایمن الظواهری بر سر اعلام «خلافت» بوده است. رهبران القاعده که با رهبر طالبان بیعت کرده بودند، اعلام «خلافت» را زودهنگام، غیرواقع بینانه و غیرعملی می دانستند؛ اما رهبران تندروتر این جریان که بعدها داعش را تشکیل دادند، خلافت را یک آرمان قابل دستیابی می دانستند.
بنابراین، فاصله زیادی میان طالبان و داعش وجود ندارد، نه از نظر استفاده از تاکتیک های مرگباری مانند حملات انتحاری و نه از زاویه راهبردهای مشترک که همانا تشکیل حکومت «اسلامی» است.
به این ترتیب، حمله انتحاری نیمروز، نشان داد که طالبان از همان نقطه ای ضربه می خورند که روزگاری، نقطه قوت شان محسوب می شد!
عبدالمتین فرهمند - جمهور