در پی تکرار آتش زدن قرآن در سویدن و دنمارک، مجمع عمومی سازمان ملل متحد با تصویب قطعنامهای «اهانت به کتب مقدس و نمادهای دینی» را محکوم کرد. امریکا، انگلیس و اتحادیه اروپا به این قطعنامه رأی منفی دادند.
کشورهای عضو این سازمان با اجماع بر تصویب قطعنامهای هرگونه اعمال خشونتآمیز علیه معتقدات دینی و کتب مقدس را محکوم کرد و اینگونه اقدامات را ناقض قوانین بینالمللی دانست.
این قطعنامه با اجماع برای تقویت گفتگوی بین ادیان و فرهنگها و مقابله با گفتمان نفرتآمیز به تصویب رسیده و قطعنامه خشونت براساس دین و اهانت به نمادهای دینی و کتب مقدس را محکوم میکند.
قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در پی هتک حرمتهای متعدد به قرآن کریم در کشورهای سویدن و دنمارک و خشم و واکنش دولتها و ملتهای مسلمان جهان نسبت به این اهانتها به تصویب رسید.
امریکا، بریتانیا و نیز بلجیم به نمایندگی از اتحادیه اروپا با تصویب این قطعنامه مخالفت کردند.
نکته مهم این است که تصویب این قطعنامه از سوی ده ها عضو سازمان ملل، ممکن است آنقدر اهمیت نداشته باشد که رأی منفی امریکا و انگلیس و بلجیم به نمایندگی از اتحادیه اروپا اهمیت دارد.
به بیان بهتر، این افتخار بزرگی نیست که قطعنامه محکومیت اهانت به کتب مقدس و نمادهای دینی در سازمان ملل به تصویب می رسد؛ اما این مساله مهمی است که امریکا و انگلیس و اتحادیه اروپا نمی خواهند آن را تایید کنند و با آن مخالفت می کنند.
راز این تصمیم چیست؟ مگر این در راستای ارزش های لیبرالی که این قدرت ها آن را تبلیغ و ترویج و تحمیل می کنند نیست؟ مگر اهانت به کتب مقدس و نمادهای دینی، کاری اخلاقی و مبتنی بر ارزش های لیبرالی است؟
پاسخ همه این پرسش ها می تواند منفی باشد؛ اما یک اصل را نمی توان فراموش کرد و آن اینکه قرآن سوزی در کشورهای اروپایی، یک حرکت خودانگیخته ناشی از حس نفرت و انتقام و عقده عوامل این حرکت شنیع نیست؛ پروژه ای صد درصد امریکایی است که انگلیس و اتحادیه اروپا هم به عنوان شرکای راهبردی امریکا در عالی ترین سطح از آن حمایت می کنند.
اینکه چرا این پروژه در کشورهای کم اهمیتی مانند سویدن و دنمارک اجرایی می شود نه در واشنگتن و لندن و بروکسل، به دلیل آن است که این کشورها مراودات کمتری با کشورهای اسلامی دارند و اگر قرار باشد واکنش های ویرانگری از سوی ملت ها و دولت های مسلمان صورت بگیرد، منافع بزرگی در معرض خطر قرار نمی گیرد. در نهایت، سفارت سویدن در بغداد به آتش کشیده می شود یا سفرای آن از عراق و ایران و سازمان کنفرانس اسلامی اخراج می شوند و یا محصولات سویدنی از سوی یک فروشگاه زنجیره ای در قطر، ممنوع می شود!
اما بدون شک، برای امریکا و انگلیس و اتحادیه اروپا، پیامدهای این پروژه بسیار سنگین تر خواهد بود. حداقل اینکه آنها ممکن است با موجی از نفرت و انتقام رو به رو شوند و مراکز دیپلماتیک، هسته های جاسوسی، منافع کلان و حیاتی راهبردی و داد و ستدهای بزرگ و سودآور اقتصادی شان هدف قرار بگیرند یا نیروهای نظامی شان در سرزمین های اسلامی، مورد حمله واقع شوند و...
از سوی دیگر، کشورهایی مانند سویدن و دنمارک در سال های اخیر با موجی بزرگ از مهاجران مسلمان رو به رو هستند که به تبع آن، شماری قابل توجه از شهروندان این کشورها نیز تحت تاثیر آموزه های اسلامی قرار گرفته و اسلام آورده اند.
این یک خطر بالقوه برای ایدئولوژی لیبرال دموکراسی است، واکنش شدید جریان های راست افراطی، گروه های ضد مهاجرت و ملی گرایان تندرو را برانگیخته و آینده سیاسی این کشورها را به سمت قطبی گری، تقابل و شکاف میان جریان های اجتماعی و فرهنگی هدایت می کند.
با توجه به این واقعیت ها، امریکا در نظر دارد تا با دامن زدن به اسلام هراسی در کشورهای اروپایی، ظاهرا اروپا را در برابر اسلام قرار دهد و از آنسو هم مسلمانان را علیه اروپا تحریک کند و از این طریق، بخشی از فشار ناشی از نفرت مسلمانان علیه امریکا را کاهش دهد و از آنسو هم اروپا را درگیر نبرد خود با دنیای اسلام کند؛ کاری که با شعله ور کردن جنگ اوکراین نیز انجام داد و کشورهای اروپایی را بیشتر از امریکا در برابر پیامدهای منفی و فاجعه بار این جنگ قرار داد. اکنون همین پروژه درباره تقابل دنیای اسلام و اروپا در جریان است و انگلیس به مثابه استعمار پیر و اتحادیه اروپا به عنوان حوزه هژمونی استراتژيک امریکا نیز با این پروژه خطرناک، همراهی می کنند.
محمدرضا امینی - جمهور