امروز سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) است. به این میاندیشیدم که در بین صفات این امام همام، کدام صفت و ویژهگی وجود دارد تا راهنما ما در برخورد با مخالفان فکری و عقیدتی باشد. به یاد سعهصدر، تسامح، مدارا، گذشت، مهربانی و دیدگاه وسیع امام جعفر صادق(ع) نسبت به مخالفان فکری و عقیدتی مکتب این امام افتادم.
تصور کنید که اگر یکی از منکران خدا در مقابل امام جعفر صادق(ع)، وجود خداوند را منکر میشد، امام با او چه رفتاری انجام میداد؟ از اسلامی که به ما معرفی کردهاند، چنین استنباط میشود که امام جعفر صادق(ع) بلافاصله فتوای قتل او را صادر میکرد اما شیوه امام، غیرازاین بود که اکنون تصور میکنیم. دوره امام جعفر صادق(ع)، عصر ایدئولوژیهای مادیگرایی و خدا ناباوری بود. از یکطرف علوم خارجی مثل فلسفه یونانی و کلام مسیحی وارد جهان اسلام شده بود و از سوی دیگر، رفتار غیردینی و غیرانسانی دستگاه اموی و خلافت عباسی باعث روگردانی بسیاری از مسلمانها از اسلام گردیده بود.
دوره امام جعفر صادق(ع) از لحاظ سیاسی هم عصر حساسی بود زیرا قدرت از امویها به عباسیها منتقل شد و این دو خاندان در این مقطع از تاریخ اسلام چنان از یکدیگر خون ریختند که نه تنها غیرمسلمانها تمایلی به اسلام نداشتند بلکه مسلمانها هم از اسلام بیزار شده بودند. در چنین شرایطی اگر کسی اسلام را ترک میکرد نه این که عمل او مورد تایید مکتب امام جعفر صادق(ع) قرار بگیرد، بلکه امام و شاگردان آنحضرت سعی میکردند تا امر را بر منکران اسلام و خدا روشن کنند و بگویند که عامل دوری شما از اسلام، شرایط بد تحمیلی بر جهان اسلام است. با این مقدمه، به اصل موضوع اشاره میکنم.
در آن زمان به آتئیستها و منکران خدا، زندیق و دهری گفته میشد. «ابوشاکر دیصانی» و «عبدالکریم ابن ابی العوجاء»، از سران جریان الحادی بودند که در عصر امام جعفر صادق(ع) زندگی میکردند. یکی از زیبایی مکتب اعتدالی امام جعفر صادق(ع) گفتگو و مناظره امام با این دو تن در فضای آرام بوده است که جزئیات آن در کتابهای احتجاج درج است.
امام با این دو منکر خداوند، بارها در محیط علمی و به دور از خشونت گفتگو کرد زیرا امام متوجه شده بود که این دو تن و پیروانشان با اسلام و خدا دشمنی ندارند بلکه شرایط اجتماعی و سیاسی، آنان را به سوی بیدینی سوق داده است. وقتی جوان مجردی مشاهده میکرد که کارداران عباسی دهها و بلکه صدها زن و کنیز را در اختیار دارند اما او از داشتن یک زن محروم است، عقده به دل میگرفت و این عقده را بر سر دین خالی میکرد و منکر خدا میشد. یا وقتی مردم میدیدند که خلفای اموی و یا عباسی و وابستگان دستگاه خلافت، شب تا صبح به عیاشی مشغول هستند و پول خزانه مسلمین را به هدر میدهند، با خود میگفتند که این چه دینی است که ما نیازمند یک لقمه نان هستیم اما رهبران جامعه، بیتالمال را مالکیت شخصی قرار دادهاند. زمانی که علوم خارجی هم وارد خانههای مردم شد و شبهاتی را خلق کرد، بیش از پیش جریان خداناباوری تقویت شد. اینجا بود که امام و شاگردان آن امام، گفتگو با منکران خدا را بخشی از کارهای روزانه خود قرار دادند و با زبان خوش با آنان گفتگو میکردند تا اشکال و شبهه از ذهن خداناباوران برطرف شود.
بنابراین، دهریها یعنی کسانی که فقط به همین دنیا باور داشتند، امام جعفر صادق(ع) و پیروانش را با سعهصدر در برابر مخالفان فکری و اعتقادی، میشناختند. ابوشاکر، وقتی با عالم تحملپذیر و با حوصلهای گفتگو میکرد که او را نمیشناخت، میگفت که تو باید از پیروان امام جعفر صادق(ع) باشی و همینطور هم بود. به او میگفتند که تو از کجا متوجه این نکته شدی که او باید از پیروان امام باشد؟ میگفت که شاگردان و پیروان امام جعفر صادق(ع)، مخالفان فکری خود را تحمل میکنند و هرگز از کلام آنها بوی تکفیر، فحاشی، خشونت و تندی به مشام نمیرسد.
امام جعفر صادق(ع)، چنین مکتبی را پایهگذاری کرد که تاکنون پیروان واقعی آن حضرت، با تأسی از امام، با مخالفان فکری و اعتقادی خود با سعهصدر و هم پذیری رفتار میکنند. پیروان مکتب جعفری، نه تنها مخالف فکری خود را گمراه نمیدانند بلکه از علم آنان نیز در راستای اهداف خود استفاده میکنند. در مکتب امام، انسان ممکنالخطا است و غیراز ائمه معصومین و انبیاء الهی، صاحب عصمتی وجود ندارد و عدم معصومیت، احتمال وجود خطا در تفکر و دیدگاهها را نیز در پی دارد. بنابراین، در هر دانشی اعم از فقه، فلسفه و عرفان و در تفکر هر دانشمند و عالمی اعم از فقیه، فیلسوف و عارف، خطا و اشتباه متصور است. با توجه به همین اصل، در مکتب امام، تکفیر و تفسیق جایگاهی ندارد.
ما در چنین روزی، چنین امامی را از دست دادیم که مکتب او مکتب عقلایی و اعتدالی است. درود خداوند بر او و اجداد او باد
نویسنده: محمد مرادی