۰

نامه هایی به امیران امارت اسلامی (نامه اول)

حسینی مدنی
چهارشنبه ۱۷ قوس ۱۴۰۰ ساعت ۱۴:۲۴
نامه هایی به امیران امارت اسلامی (نامه اول)
بسم الله الرحمن الرحیم

به امیران امارت اسلامی و حاکمان حکومت طالبانی و به آنانی که نظام کفری را ساقط کردند و بر اریکه قدرت نشسته اند!
سلام؛ سلام قولا من رب الرحیم

فتح باب:
نمیدانم اهل خواندن هستید یا فقط از سلاح و اِعمال زور لذت می برید! اهل قلم هستید یا با مرمی و تفنگ ارضا می شوید؛ اما من بعنوان یک شهروندِ نگرانِ این مُلک، باید ناگفته هایی را به شما بگویم. میدانم که قدرتی را شکست داده اید و حکومت را واژگون کردید اما تا دنیادیده شوید و تا تجربه کسب کنید و تا اصول حکومتداری بیاموزید و تا تعاملات اجتماعی و سیاسی را مشق کنید، نسلی تباه خواهد شد.

پس برآن شدم تا بنویسم که اگر سوادی دارید و اگر اهل خوانش و مطالعه هستید و اگر اهل مدارا و مروت هستید و اگر باری فرصتی کردید تا از فضای تملق چاپلوسان بیرون شوید و نگاه مبارک تان را به مکتوب و مرقومی، کج کنید؛ نامه های سرگشاده یک روزنامه نگار کهنه ی این وطن را بخوانید و لحظه ای فکر کنید. یقین دارم اگر اهل مکتب و مکاتبت هستید و اگر اهل تعامل با ملت هستید، پاسخی هم خواهید داشت و افکار و وعده های تان را از تاریکخانه ها به اجتماع و میان خردمندان خواهید آورد.    

من سالهای دور و درازی است که می نویسم. روزنامه نگارم، رسانه هایی ایجاد و مدیریت کرده ام. نوشته ام و گفته ام، حکومتها و حاکمان و رهبران را نقد کرده ام، خشمگین کرده ام، راهکار داده ام، اما کسی مرا نکشت و به زنجیر نبست. حال برای شما می نویسم که دانسته شود چه سطح تحمل دارید و چه میزان پاسخگو هستید!

 من به دربارتان نخواهم آمد، زبان به تملّق نخواهم گشود و خفاکاری نخواهم کرد. محفل بیعت برای تان نخواهم گرفت و مردم را نخواهم فریفت. نه اهل توصیفم و نه مبارکبادتان می گویم. من تسلیت تان می گویم چرا که خودتان را از چاله ای به چاهی انداخته اید. هنوز اول کار است؛ دیری نخواهد پایید تا روزگار پریشان تان را ببینیم. روزگار مردم که پریشان تر شود، روزگار شما سیاه و تیره و تار خواهد شد. اگر قلبی بزرگ و ذهنی وسیع نداشته باشید بسیار زود، آرزوی کوه نشینی خواهید کرد.

من سخنم را با این نامه ها در حضور مردم خواهم گفت. از سرِ نگرانی و خیرخواهی می نویسم؛ نگرانی از روزگار مردم و خیرخواهی برای شما.
 
نامه اول:
سخنی به حیث یک شهروند شیعی
من از بامیانم، از یکاولنگ! یکاولنگ را یادتان هست؟ زمستان و سرمای استخوان‌سوز ۱۳۷۹ - یادتان هست چگونه صدها نفر از طایفه مرا در یک روز قتل‌عام کردید؟ آنها همه سادات و شیعه و غیرنظامی بودند. آیا گاهی ازخود پرسیدید چرا آن جوانهای مظلوم و بی دفاع را کشتیم؟ سرنوشت بازماندگان آنها چه شد؟ یتیم‌های آن شهدا چه شدند؟ پدران و‌ مادران شان چه کشیدند؟ بر زنان بیوه شهدا چه گذشت؟ توانستید آن حادثه را فراموش کنید؟ آیا حوادثی این‌چنین با گذشت زمان، فراموش‌شدنی هستند؟

آنها هرگز شما را نبخشیده اند اما بدانید و بفهمید که هیچکدام از آن مردم، باری هم‌ در فکر انتقام از شما نشدند. ممکن است باری خودتان را با آن مردم مقایسه کنید؟ به‌نظر شما کدام‌تان بزرگ هستید؟ شمای قاتل یا آنهای بی کینه!

شما در آن زمستان سیاه، اشتباه بزرگی مرتکب شدید؛ اشتباهی که باید در دنیا و عقبا پاسخگویش باشید.
راستی! دوباره که حکومت را گرفتید، به دلجویی از آن مردم رفتید؟ بر سر قبرستان های دسته جمعی آن شهیدان، گذر کردید؟ به اشتباه‌تان اعتراف کردید؟…

من یقین دارم اگر برای بقای خود و برای بخشش بخشی از گناهان خود، هویت و‌ مذهب آن مردم را به‌رسمیت بشناسید، آنها نیز به احترام شهدا و مذهب‌شان شما را خواهند بخشید! پس همین کمترین وظیفه‌تان را در قبال آن مردم انجام بدهید!

سالها گذشت، همین وقتها زیر حاکمیت شما در مسجد شیعیان قندوز انتحار شد و صدها نمازگزار شیعه در مسجد و وقت نماز، شهید و زخمی شدند. در مسجد شیعیان قندهار هم انتحار کردند و صدها نفر شیعه  قندهاری نیز شهید و زخمی شدند؛ آنها همه در نماز و مسجد شهید شدند. فرض می‌کنیم کسانی از بین شما نبوده اند؛
اما یکبار دیگر از شما می‌پرسم: آنان‌که در مساجد شهید‌ می‌شوند چه کسانی و از کدام دین و فرقه هستند؟ کفار؟ یهود؟ امریکایی؟ لائیک‌ها؟ مشرکین؟ و... و یا مسلمان‌ها؟ اگر شما به‌حیث مسلمان، برای حاکمیت اسلام آمده‌اید و می‌بینید که مسلمانها در مسجد شهید می‌شوند، چرا میان اسلام حنفی و اسلام جعفری فرق می‌گذارید؟

تفاوت سنی و شیعه نه در دین است و‌ نه در اصول است و نه در فروع دین؛ این را نمی‌دانید یا نمی‌خواهید بفهمید؟ چرا راه بهانه را نمی‌بندید و چرا سلامت جامعه و برادری دینی را تضمین نمی‌کنید؟ هشت میلیون شهروند این وطن با شما باشند بهتر است یا برضد شما؟
...
وقتی شما حق شهروندی مردم، حق مذهبی شیعه، حقوق اولیه زنان و حق جوانان کشور خودتان را به رسمیت نمی‌شناسید ‌چگونه انتظار دارید امریکا و اروپا و کفار و مسلمان، شما و‌ حکومت‌تان را به رسمیت بشناسند؟ تمام دنیا دست و پا زدن تان را می بینند و زبان التماس شما را می شنوند، شما چرا زبان ملت تان را نمی فهمید؟ جهان کفر، به شما ظلم می کند، ظلم کردن خیلی بد است. نه؟ ظلم کردن به همه بد است؛ حتی ظلم کردن شما به وطنداران خودتان! به وطنداران خودتان ظلم نکنید! کوتاهی نکنید! ما زبان حق و راستی و زبان توجیه و فریب را خوب می فهمیم.

مردم افغانستان خصوصا هزاره ها و شیعه ها، شما را با سوابق و کارنامه های تان می شناسند؛ با حوادث بزرگ یکاولنگ و مزار و بامیان و کابل و با هزاره هایی که در مسیر بامیان و میدان و کابل و قندهار؛ در جلریز و غزنی و زابل و... تیرباران می شدند. نمیدانید بر این مردم چه گذشت! چطور باید باور کرد که شما تغییر کرده اید؟ چطور باید شعارهای امروزتان را باور کرد که گویا همه حقوق مساوی دارند؟ چرا ما این حقوق مساوی را نمی بینیم؟ دلیل تعلّل شما در به رسمیت شناختن تکثّرها چیست؟ چرا هزاره ها را در رهبری و قضا و تقنین و حکومت تان نمی بینیم؟    
 
نوشته بودم و بازهم تکرار می کنم:
قریب هشت میلیون شهروند شیعه مذهب در میان همه اقوام در افغانستان زندگی می کنند که باید به رسمیت شناخته شوند.

نخبگان و نمایندگان مردم تشیّع الزاماً باید در تدوین قوانین و در شورای عالی رهبری نظام؛ در رهبری قوه اجرائیه، در رهبری قوه قضاییه و در ساختار قوه تقنینیه وعلمای شیعی نیز در شورای علم و فقه حضور داشته باشند. نظام باید آیینه ای شفاف باشد که همه اقوام و مذاهب بتوانند خود را در آن ببینند و احساس تعلق کنند. باشند و بمانند و حمایت کنند و با جان خود آن نظام را حفظ نمایند. آن نظامی که مردم، آن را حفظ نکنند؛ زور و فشار و تفنگ هرگز نخواهد توانست!

اگر به دنبال تطبیق ارزش های دینی و شایستگی هستید مطلقا قومیت را از نظام سیاسی و اداری حذف کنید!
اگر به دنبال حکومت دینی هستید علما و نخبگان دینی شیعه و سنی را در کنار هم قرار بدهید!
 اگر به دنبال حکومتی مبنی بر تقسیمات قومی هستید همه اقوام را سهم بدهید!
 و اگر در پی حکومتی شایسته سالار هستید شایستگان همه اقوام را سهم و نقش بدهید!
اما اگر به دنبال تحمیل حکومت امارتی بر مبنای طالب و جهاد و سهامی جنگی هستید رسماً اعلام بفرمایید تا همگان بدانند و بفهمند و چاره کار خود را بیندیشند!

با تمام اینها اما حضور تشیع در سطح رهبری قوا الزامی است و اگر چنین نشود یقینا پایه‌های حکومت امارت نیز همانند سایر حکومت های متأخر، دیری نمی‌پاید!

حکومت و سیاست حاصل اقناع و قناعت و خدمت است. باید افکار عمومی قانع شوند ورنه سخن و استدلالی که قناعت حاصل نکند، اعتباری نمی آورد.

در نظامی که خود را در کنار شما و به موازات شما و‌ همسطح و هموزن شما در صدر قوا نبینیم، وزارت کردن همپایه ماموریت کردن برای دیگران است. همچنانکه اشرف غنی دروغ می گفت و حکومت می کرد.

اگر در چنین سطحی، آمادگی پذیرش ندارید، بدانید که صف شما از صف ملت، کاملا جداست و هرگز موفق نخواهید شد حکومتی مردمی تشکیل بدهید که استوانه های آن بر مبنای مشروعیت و رضایت و حمایت مردمی استوار بماند و مانا باشد.

اگر جمهوریت با حمایت کل جهان نتوانست بیش از دو دهه دوام بیاورد یقین بدانید که امارت نیز تاریخ انقضا خواهد داشت. چون بی اعتمادی و نارضایتی از درون، هر حکومتی با هر میزان از اقتدار را دیر یا زود فرو می‌پاشد. فروپاشی جمهوریت غنی بیش از آنکه حاصل جنگ شما باشد، حاصل بی اعتمادی و نارضایتی مردم بود.

شیعه ها و هزاره ها ریشه در تاریخ این سرزمین دارد، هشت میلیون انسان هستند که در این وادی، جهاد کرده اند، سختی ها دیده اند، شهیدها داده اند، علم آموخته اند، خدمت کرده اند، برادری کرده اند و حالا طالب برابری هستند؛ حرکت شان رو به جلو است؛ هر نظامی با حضور و شراکت آنان می تواند قدرتمندتر و ماناتر شود.

والسلام علی من التبع الهدی

ادامه دارد...

حسینی مدنی- خبرگزاری جمهور  
Madany14@yahoo.com
 
 
  
 
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین