همایش بینالمللی علمی و تحقیقی امام ابوحنیفه(ره) با حضور صدها عالم دینی از کشورهای اسلامی در کابل برگزار شد.
این همایش دوروزه علمی- تحقیقی، روز چهارشنبه (29 جوزا) با حضور شمار زیادی از عالمان دینی از داخل و خارج به هدف بزرگداشت از مقام علمی و دینی و آرای اعتدالی و خردگرایی امام ابوحنیفه در کابل دایر شد.
داکتر امین الدین مظفری؛ معین مسلکی وزارت حج و اوقاف اکثر مردم افغانستان را پیروان مذهب امام اعظم خواند؛ اما گفت که افکار تندروانه و تکفیری در افکار برخی شهروندان افغانستان رخنه کرد؛ امری که با خردگرایی و اعتدال امام اعظم فاصله دارد.
وی، ترویج اندیشهها و افکار امام ابوحنیفه را اثرگذارترین روش مبارزه با افراطگرایی دینی در افغانستان یاد کرد. به گفته او، آن تعداد از پیروان امام اعظم که از خردگرایی و مدارا فاصله گرفته اند به بازاندیشی افکارشان روی آورند.
سرور دانش هم گفت که گروههای افراطی از جمله طالبان باید پاسخ دهند که در کجای مذهب امام اعظم خشونت تجویز شده است؟
به نظر می رسد که افغانستان به ويژه در حوزه مهار و مدیریت چالش هایی که جامعه اهل سنت با آن رو به رو است، بیش از هر چیزی به آموزه ها و روش اجتهادی امام ابوحنیفه نیازمند است.
بنابراین، در قدم نخست، این مسؤولیت بزرگ و تاریخی علمای احناف است که سنت فکری و فقهی ابوحنیفه را احیا و ترویج کنند و ویژگی های بی مانندی چون میانه روی و مدارا و خردگرایی را به عنوان لوازم باور به اصول مکتب فقهی و اندیشه کلامی ابوحنیفه و بنیان های اصلی تفکر و تدین حنفی، بار دیگر مطرح سازند.
تحولات چندده ساله اخیر و کار فشرده و نفسگیر مدارس دیوبندی و جریان ایدئولوژيک افراط گرایی که در عقب این پروژه عظیم و پیچیده قرار دارد، حنفیت و ویژگی های بارز و بنیادین آن را به شدت متأثر کرده و تفکر مبتنی بر خرد و مدارا و اعتدال امام ابوحنیفه را به حاشیه رانده است.
جهاد سخت افزاری و برساختن بهانه هایی مانند سلطه و اشغال «کفار» به ایدئولوژی های منحط و ارتجاعی رقیب امکان داده است که در حوزه نفوذ و اقتدار سنتی اسلام سنی حنفی، از میان اهل سنت حنفی، به نفع رویکردهای افراطی و خوانش های انحرافی خود از اسلام، یارگیری کنند.
حاصل این مبارزات پیدا و پنهان چندده ساله که با سرمایه گذاری های سنگین رژيم های حامی افراط گرایی تکفیری و به طور مشخص شیخ نشین های عربی حاشیه خلیج فارس صورت می گیرد، تضعیف آشکار و غیرقابل انکار حنفیت در زیست بوم سنتی آن یعنی افغانستان بوده است.
در این میان، البته تحول تاریخی استقلال پاکستان از هند و به تبع آن، انتقال کانون های ریشه دار اندیشه اعتدالی اهل سنت حنفی از آسیای میانه به پاکستان و تولد روزافزون مدارس مذهبی دیوبندی به مثابه بخشی از یک پروژه پیچیده استعماری برای اصلاح ژنتیکی تفکر مدارامحور امام ابوحنیفه و جایگزینی آن با رویکردهای مبتنی بر افراط و خشونت و تکفیر و تفرقه و ترور را نیز نمی توان نادیده گرفت. در پی این رویداد، افغانستان نیز به مثابه یکی از کانون های اصلی اهل سنت حنفی و پایبند به اصول سنت فکری و فقهی امام ابوحنیفه، جولانگاه افراط گرایان تکفیری تحت مدیریت پروژه وهابیت قرار گرفت و با تقلیل کلیت ایمان دینی اهل سنت به «جهاد» به مثابه سخت افزاری ترین آموزه اسلامی که به کار ترویج افراط و خشونت می آید، اینک اندیشه حنفی به شدت در حال ضعف و استیصال است.
در این میان، اگرچه در مقام مقایسه، گروهی مانند طالبان وقتی در برابر داعش قرار میگیرد بهدلیل تظاهر به اصول اندیشهها و آموزههای امام ابوحنیفه، میانهورتر بهنظر میآید؛ اما هیچ تردیدی وجود ندارد که جریانشناسی طالبان نیز در نهایت بههمان سرچشمههایی بازمیگردد که اکنون پروژه مخوف داعش از آن، تغذیه میکند: کانونهای ترویج تکفیر و ترور و تفرقه مبتنی بر خوانش وهابیون از اسلام که خاستگاه و آبشخور اصلی آن، شیخنشینهای عربی حاشیه خلیج فارس هستند.
بنابراین، بهجز دیگر پیامدهای ویرانگر و زیانبار شیوع و فراگیری تفکر منحط وهابیت و سلفیگری، یکی از مهمترین عرصههایی که عمیقا آماج تکفیر و افراط این ایدئولوژي تنگاندیش قرار دارد، آموزههای مبتنی بر خرد و مدارا و میانهروی امام ابوحنیفه است. انتظار میرود علمای احناف و عموم جامعه اهل سنت افغانستان، پیامدهای ویرانگر این خطر عظیم را نیک دریابند و برای مهار آن، متحد شوند.
علی موسوی - جمهور