۰

رنگ و نیرنگ بازسازی طالبانی

نجیب‌الله نیک‌اندیش
پنجشنبه ۱ قوس ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۰۴
رنگ و نیرنگ بازسازی طالبانی

طالبان در این دور از تصرف قدرت، با رویکرد تازه‌ای وارد میدان شده است: بازسازی!

دست‌کم دو هدف عمیقا راهبردی از این رویکرد دنبال می‌شود: یکی تسخیر افکار عمومی و دیگری بسترسازی برای تسطیح سیاسی ـ فرهنگی افغانستان از طریق توسعه و تکثیر مراکز تولید نیروی افراطی.

هدف نخست با این واقعیت گره خورده که ویرانی‌های بیست سال گذشته افغانستان، نتیجه مستقیم تروریزم طالبانی است. این گروه در بیست سال گذشته تا جایی که در توان داشت، با انفجار پل‌ها و تخریب جاده‌ها و دیگر تأسیسات زیربنایی کشور، دولت دست‌نشانده کابل و نیروهای اشغالگر خارجی را زیر فشار گذاشته بود.

 رویکرد ویران‌گرانه‌ای که مبنا و ماهیت مبارزه طالبانی با دولت مورد حمایت غرب را تشکیل می‌داد، در افکار همگانی مردم افغانستان و جهان، از این گروه تصویر یک نیروی مدهش ومتوحش ضد آبادانی و توسعه را حک کرده بود.

 باور عمومی مردم نسبت به قبضه دوباره قدرت توسط طالبان، به کارنامه بیست‌ساله تروریستی و ویران‌گرانه این گروه، عمیقا گره خورده بود و کسی از میان شهروندان افغانستان تردید نداشت که با بازگشت دوباره طالبان به قدرت، تنها گزینه قطعی تغییرناپذیر برای سرنوشت افغانستان، بازگشت به عصر حجر خواهد بود. مردم حق داشتند چیزی جز تجربه زیسته خود در مورد این جریان رادیکال و راست افراطی اسلامی را باور نکنند و گذشته این گروه را آیینه تمام‌نمای آینده آن قرار دهند.

اما این بار طالبان با برنامه‌هایی متفاوت وارد بازی قدرت شدند تا به مردم بگویند در مورد این گروه اشتباه می‌کنند. آنان کار حکومتداری را از به‌سازی شهرها و بازسازی‌ شاهراه‌ها آغاز کردند. ده‌ها پروژه به‌سازی و بازسازی در کابل، بخشی از اقدام این گروه برای تغییر باور مردم نسبت به خود است.

قاطعیت حکومت طالبان در اجرای طرح‌های توسعه شهری، اگرچه در ذات خود خوب و مورد نیاز است، اما رویه و رویکردی که این گروه در این خصوص در پیش گرفته، مبتنی بر عدم امنیت مالکیت و به همین جهت، کاملا به زیان مالکان املاک و اماکنی است که نقشه توسعه شهری از روی ملک آنان می‌گذرد. برخلاف همه معیارهای معمول در دنیا، طالبان تنها خود را به ویران کردن بناها و هموارسازی محل آنها برای جاده‌سازی موظف می‌دانند؛ بدون آن که التزامی به پرداخت قیمت زمین یا ساختمان به مالکان این اماکن داشته باشند، یا فرایند استملاک آن را بر اساس اسناد و مراحل قانونی انجام دهند.

طالبان در اجرای طرح‌های به‌سازی و بازسازی شهرها و شاهراه‌ها با شتاب شبانه‎‌روزی عمل می‌کنند تا به موازات سرعت این عملیات، شگفتی‌های بیشتری بیافرینند و روند همراه‌سازی و همدل‌سازی مردم با خود را تسریع کنند، اما آنان از این حقیقت غافل‌اند که مردم تنها به جاده‌های هموار و بدون ترافیک نیاز ندارند، بلکه گمشده تاریخی و خواست و نیاز نخستین مردم افغانستان، عدالتی است که طالبان به آن بی‌باورند.

دست بر قضا نقطه آغاز اجرای عدالت مورد مطالبه مردم گرسنه و بیکار افغانستان هم همین پروژه‌هایی است که از دم به شرکت‌های ساختمانی پشتون واگذار می‌شوند و در میان انبوه کارگران ساده سازنده این سرک‌ها و ساختمان‌ها حتی یک غیرپشتون را هم نمی‌توان یافت!

فراتر از این، مردم خواستار برخورداری از آزادی در اندیشیدن و حرف زدن و هرگونه فعالیت سیاسی و فرهنگی و حتی اقتصادی هستند. وقتی آزادی انسانی و اسلامی مردم از آنان سلب شده است، جاده‌های بی‌دست‌انداز و خالی از ترافیک طالبانی، ستبرتر و نفوذناپذیرتر از بن‌بست انحصار و استبداد است. اعطای سرک یا هر سازه‌ای دیگر به مردمی که فاقد آزادی انسانی و شأن شهروندی هستند، اعطا و اهدای نوعی دیگر از زنجیر و زندان به آنان است.

نیاز مردم افغانستان، نه به‌سازی و بازسازی شهرها و شاهراه‌ها، بلکه رهایی از زندان بزرگی به وسعت کل کشور است؛ زندانی که دروازه‌های آگاهی و آزادی و انتخاب در آن با قفل‌های هفت‌جوش ستم و تبعیض و تحمیل فروبسته شده و مجال تنفس انسانی و تکامل معنوی را از زن و مرد این سرزمین، بازگرفته است.

دومین هدفی که طالبان با پوشیدن ماسک مقلوب خدمت دنبال می‌کنند، تسطیح سیاسی و یک‌دست‌سازی فرهنگی افغانستان از طریق توسعه و تکثیر مراکز تولید نیروی افراطی است. در هنگام فروپاشی نظام جمهوریت سه‌نفره، در سراسر افغانستان 1200 مدرسه دینی تقریبا کنترول‌شده فعال بودند، اما در سه سال پس از دریافت قدرت سیاسی افغانستان از امریکا، طالبان این رقم را به 2500 مدرسه رسانده‌اند و روند توسعه و تکثیر آن همچنان ادامه دارد!

طالبان به تصرف و تکثیر این مقدار از مدارس بسنده نکرده و اکنون در صدد تملک حکومتی مدارس دینی اهل تشیع هم برآمده‌اند؛ اراده‌ای که اگر اعمال شود، مصائب بزرگ و بی‌شماری برای همه شهروندان، به ویژه برای شیعیان در پی خواهد داشت.

پرروشن است که صدها مدرسه دینی فعال در قلمرو حکومت طالبان، کاری جز تزریق تفکر تکفیری و افراطی به ذهن بسته و بی‌بهره از رشد انبوه جوانان جذب‌شده در این مدارس، نمی‌کند و به این ترتیب، مدارس دینی تحت نظر حاکمیت طالبان، بزرگ‌ترین بستر تسطیح فکری ـ فرهنگی جامعه و تولید نیروی افراطی آماده جان‌فشانی در راه آرمان‌ها و ایده‌ال‌های تندروانه تکفیری جریان حاکم، نه‌تنها در درون افغانستان، بلکه در ورای مرزهای سیاسی آن هستند.

آنچه در این مدارس، به عنوان اهداف آرمانی و تاریخی طالبان پشتون پی‌گیری می‌شود، تربیت انبوه نیروی افراطی متعصب و متصلب انعطاف‌ناپذیر در برابر باورهای مذهبی و ارزش‌های فرهنگی دیگران از مجرای غیریت‌سازی دشمن‌محور از یک سو و آماده‌سازی لشکر تروریست‌های تکفیری برای گسیل به اقالیمی فراتر از افغانستان، در جهت انجام مأموریت‌های استخباراتی برگمارندگان بیرونی خود با پوشش انحرافی حاکمیت نظام اسلامی در ممالکی است که به زعم طالبان، بوی و بهره‌ای از اسلام نبرده‌اند.

بدین‌گونه است که مدارس دینی پرشمار و در حال گسترش طالبان، هم به رویکردهای استبدادی مبتنی بر تحمیل باورهای رادیکال مذهبی و تسطیح فرهنگی ـ زبانی این گروه در داخل مدد می‌رساند و هم زمینه انجام مأموریت استخباراتی ـ استعماری این گروه برای صادرات ناامنی و توسعه تفکر افراطی به کشورهای همسایه و منطقه را فراهم می‌سازد، تا اهداف راهبردی امریکا و دیگر حامیان پشت پرده بین‌المللی این گروه، در برابر رقبای منطقه‌ای واشنگتن و ناتو و برخی اعراب، به آسانی و ارزانی محقق شود.
طالبان، بمب ساعتی بسیار خطرناک برای آینده افغانستان و منطقه است.

نجیب‌الله نیک‌اندیش- خبرگزاری جمهور
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین