در ادامه واکنشها به اظهارات اخیر محمدمحقق؛ معاون دوم ریاست اجرائی، عبدالله عبدالله؛ رئیس اجرائی و عبدالرؤوف ابراهیمی؛ رئیس مجلس واکنش نشان دادهاند.
آقای محقق اخیرا در همایش بیداری اسلامی در تهران، از نبرد "رزمندگان عراق و سوریه، ارتش عراق و سوریه، حشد شعبی عراق و همچنین رزمندگان ایران، افغانستان، پاکستان و جای جای دنیا" علیه داعش در عراق و سوریه تشکر کرد.
عبدالله روز دوشنبه، بدون ذکر نام آقای محقق و اشاره صریح به اظهارات او، گفت:"در این اواخر نظریاتی ارائه شده" و افزود که سیاست دولت افغانستان این است که "ما طرفدار شرکت افغانها در جنگ در هیچ نقطه دنیا نیستیم". و گفته که مردم افغانستان "در صف اول دفاع در برابر داعش" قرار دارند و حاضر به دادن قربانی شدهاند.
.
عبدالرؤوف ابراهیمی هم گفت:"مقامات حکومتی در داخل و خارج، از هر آدرسی که هستند، باید منافع ملی افغانستان را جداً در نظر بگیرند."
اظهارات آقای محقق در تقدیر او از عملکرد رزمندگانی که بر علیه گروه تروریستی داعش در اصلی ترین مراکز قدرت آن در عراق و سوریه، جنگیده و موفق به سرکوب و انهدام آن شده اند، بیش از حد تصور در افغانستان واکنش برانگیز شده است.
نکته جالب توجه این است که اغلب واکنش ها نیز از سوی کسانی نشان داده شده که بارها نسبت به همکاری برخی دست ها در درون حکومت با پیشبرد و توسعه پروژه داعش در افغانستان، اظهار نگرانی کرده اند.
صرفنظر از اینکه آیا اظهارات آقای محقق، واقعا شایسته ی برانگیختن و بروز واکنشهایی تا این مایه جدی و صریح و وسیع بوده یا خیر، واقعیت این است که پروژه داعش در افغانستان حتی از سوی کسانی که ظاهراً خود را در برابر این پروژه، وانمود می کنند نیز هوادارانی جدی و قدرتمند دارد؛ هوادارانی که به هیچ عنوان حاضر نیستند زمینه ای فراهم شود تا سرنوشتی که داعش در عراق و سوریه، تجربه کرد، در افغانستان نیز رخ دهد و کشور ما یکبار برای همیشه به عنوان بزرگترین قربانی تروریزم بین المللی، از شر این هیولای خونریز و آدمخوار، رهایی پیدا کند.
این واکنش ها نشان می دهد که داعش در افغانستان نیز مانند فساد، مانند موادمخدر، مانند نیروهای مسلح ضعیف و آسیب پذیر و وابسته به کمک های خارجی، مانند پارلمانی غیرمشروع و انتصابی و غیرمنتخب و بی برنامه و به شدت متکی و تحت سلطه و نفوذ حکومت، مانند حضور بی قید و شرط و نامحدود و همه جانبه و فراتر از قانون نیروهای خارجی و مانند وزارتخانه های بی وزیر کابینه و بسیاری از مسایل دیگر، یک پروژه بزرگ و پیچیده است که از خارج، بر دولتمردان ما تحمیل می شود و آنها اجازه ندارند که فراتر از حدود و ثغور و مرز و محدوده ای که برای شان، تعریف می شود، موضع بگیرند، تصمیمی اتخاذ کنند یا اقدامی انجام دهند.
گاهی اگر در مواردی مثل مورد آقای محقق، یکی از مقامهای رسمی، موضعی برخلاف دیکته قدرتهای خارجی مسلط بر سازوکار سیاست و قدرت در افغانستان، مطرح می کند، واکنش هایی تا این اندازه جدی و صریح منفی بروز داده می شود.
این در حالی است که افغانستان در کنار عراق و سوریه و لیبی و مصر و سومالی و چند کشور دیگر، از قربانیان اصلی و بزرگ تروریزم بین المللی به رهبری داعش، محسوب می شود. پس چرا نباید در جنگ جهانی علیه این گروه تروریستی، سهم و نقشی اساسی داشته باشد؟
این پرسش را از زوایه ای دیگر نیز می توان مورد نظر قرار داد و آن اینکه روسیه و ایران، هیچگاه به اندازه افغانستان در معرض تهدید مستقیم داعش قرار نداشته اند؛ اما حضور مستقیم این دو کشور در جنگ با داعش در سوریه، موجب شد تا مرکز «خلافت» خودبنیاد داعش از هم فروبپاشد و برخلاف انتظار حامیان قدرت این گروه تروریستی، بسیار زودتر از حد انتظار، شاهد شکست این گروه مخوف باشیم.
اما چرا به تعبیر آقای عبدالله، سیاست دولت افغانستان این است که "ما طرفدار شرکت افغانها در جنگ در هیچ نقطه دنیا نیستیم"؟
حتی عبدالرؤوف ابراهیمی که به محافظه کاری و فقدان دیدگاه و تشخیص و تحلیل سیاسی، شهره است نیز سخنان آقای محقق را برنتافت و آن را مغایر با «منافع ملی» افغانستان خواند!
پرسش این است که سیاستی که آقای عبدالله از آن سخن می گوید، دقیقا از کجا می آید؟ استراتژيست های کاخ سفید و پنتاگون و وزارت خارجه امریکا آن را نوشته اند یا رویکردی است که حکومت وحدت ملی، بر پایه آنچه آقای ابراهیمی «منافع ملی» می خواند، تعریف کرده اند؟
منافع ملی کشوری که مستقیما درگیر جنگ با داعش است و داعش روز به روز در آن نیرومندتر و پرنفوذتر و فراگیرتر می شود، چیست؟ مقابله و نبرد با داعش یا بی طرفی و سکوت و بی تفاوتی در قبال آن؟
چرا ما نمی توانیم یکی از اضلاع کشورهای در حال جنگ با داعش باشیم؟
اینکه هزاران رزمنده افغانستانی در جنگ با داعش در سوریه حضور داشتند، دیگر حقیقتی غیرقابل انکار است. اینکه آنها در شکست داعش، نقشی محوری و استراتژيک داشتند نیز یک واقعیت روشن است؛ زیرا غالبا در بسیاری از جبهه ها از آنها به عنوان نیروی زمینی در خط مقدم نبرد، برای شکستن خط دشمن، استفاده می شد و به همین دلیل نیز آمار تلفات شان بالاتر از دیگر نیروهای خارجی جنگ سوریه بود.
اما چرا «سیاست دولت افغانستان» و «منافع ملی» کشور، اجازه نمی دهد که از این نیرو یا نیروی مشابه آن در جنگ با داعش و کمک به نیروهای امنیتی در داخل کشور، استفاده کنیم؟ آیا غیر از این است که این امر، مغایر با اهداف قدرتهای حامی داعش در توسعه و تکمیل این پروژه در افغانستان است؟!