...
من یکی از استادانِ مضمون ثقافت اسلامی هستم و سالها است که در این بخش تدریس میکنم.
به جناب منصور حق می دهم که این سخن را بگوید. { (عبدالحفیظ منصور در نشست پارلمان گفته بود: مضمون ثقافت در دانشگاه، تروریست تربیت می کند... مبارزه علیه تروریزم باید از نابودسازی فکر افراطیت بویژه از طریق دانشگاهها و مساجد آغاز گردد.) سپس عده ای برضد وی موضع گرفتند...}
مضمون ثقافتِ اسلامی متاسفانه در دانشگاههای ما هیچ حرفی برای گفتن ندارد، تنها سلاحی را که استادان در دست دارند، تهدید است و تکفیر است و تفسیق، به جای استدلال، تهدید میکنند و درعوض منطق به تکفیر می پردازند.
سرنوشت مضمون ثقافتِاسلامی مانند دستگاهِ کلیسا در قرون وسطی است که فقط اتهام می بندد، همین اکنون من کتابی را به نامِ نظام سیاسی اسلام – که در سمسترهای چهارم مقرر شده است- تدریس می کنم، در این کتاب جالب است که نظام سیاسی اسلام را تنها امارت و خلافت می داند. جمهوری، پارلمانی و فدرال را اسلامی نمی شناسد. به شدت مخالف دمکراسی است، جالب اینجا است که نویسنده آن نیز از افغانستان می باشد. درهمین کتاب روایاتی را می آورد که درآن آمده است: اگر زن رئیس شما باشد، برای شما زیر زمین بهتر است از روی زمین؛ این سخن را متاسفانه به پیامبراسلام هم نسبت داده اند.
رسالت ثقافت اسلامی این نیست که ترویجِ خشونت کند و از طریق زور و تهدید، مردم را به کرنش وا دارد.
جوان مسلمان با اندیشهها و تئوریهای مدرنی آشنا است که هر روزه وارد کشور ما می شود، ما با اندیشههای نیچه، مارکس، سارتر، کینز، راسل و هزاران متفکرِ غربی مواجه هستیم که هر روزه ضمن نفی بی خدایی، به ترویجِ لاابالی گری و نهیلیزم می پردازند. اگر ثقافت اسلامی به همین روالی که هست پیش برود، نه تنها هیچ دستاوردی نخواهد داشت، بلکه به بنبست نیز می رود.
شما فکر کنید، تنها ابزاری که یک استاد در شرایط فعلی در دست دارد، امتحان است و تنها معیاری که در امتحان درنظر گرفته می شود، استاد ثقافت اسلامی در امتحان از محصل می خواهد که آیاتِ طولانی را بنویسد، و اگر محصل اعتراض کند، استاد متهم اش می سازد که او دشمنِ قرآن و دین است... تنها ابزاری که هرکسی را متهم می سازند و به چوبه تکفیر می بندند، دشمنی با خدا و رسول است.
حفیظ منصور نه دشمن دین است و نه دشمن اسلام؛ بلکه او دردمندی است که میخواهد اسلام در چهرهی انسانی اش مجسم شود، پانزده سال است که بعد از حکومت طالبان ما هنوزهم به نفرت پراکنی می پردازیم.
دقیقا من از دل حفیظ منصور می آیم و از بی مهری که در حقش صورت می گیرد، می دانم و این دردِ روشنفکری اسلامی است، باید چشید و کشید.
جالب است که من دارای سند دکتورای اسلام شناسی هستم و شاگردی که از صنف دوازده فارغ شده است، بدون هیچ شکی و گمانی که شاید اشتباه فکر کند، می آید و به من توصیه می کند و ارشاد می نماید و می گوید که سخنم برخلاف اسلام است.
اسلام را من بهتر می شناسم یا کسی که از صنف دوازده فارغ شده است؟ سالها است که بخاطر اسلام زحمت کشیده ام و به دفاع از اسلام کار کرده ام و بخاطر اسلام نوشته ام، کسانی در مورد من قضاوت می کنند که فقط از اسلام نامش را شنیده اند.
با خواندنِ چند آیت از قرآن کریم و احادیث پیامبراسلام، کسی اسلام شناس شده نمی تواند؛ اسلام را از گذر تاریخ، جامعه، فرهنگ، میراثِ گذشتگان، فضای حاکم بر جهان و چالشهای معاصر باید شناخت.
مسلمانان بجای جذب، پیوسته به دفعِ همتبارانِ خویش پرداخته اند. از نظر بسیاری از این مردمان، شیعه امامی هم کافر است، بریلوی هم کافر است، دیوبند هم کافر است، شیعه اسماعیلیه هم کافر است، و هرکسی مثل خودشان فکر نکرد، او کافر است...
بجای تکفیر بیایید به راهِ حل بیاندیشیم، مضمون ثقافت اسلامی را رسالتمند بسازیم و چالشهای جدیدِ جهان اسلام را بازخوانی کنیم و برای یک آینده بهتر، فهمِ جدیدی از اسلام را روی کار بیاوریم.
به گفته ابن سینا:
کفر چو منی گزاف و آسـان نبود
محکمتر از ایمان من ایمـان نبـود
در دهر چو من یکی و آنهم کـافر
پس در همه دهر یک مسلمان نبـود
تکفیر و تفسیق ره بجایی نمی برد، بجای مشغول شدن به سخنهای سرِکوچه ای، بنشینیم و فکر کنیم که مشکلِ ثقافت اسلامی در کجا است؟ چی باید کرد؟
هیچ کسی نماینده خدا نیست که یکی را کافر بگوید و یا یکی را مسلمان.
«وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ» [الأنفال: ۴۶]
خدا و پیامبر را کرنش کنید، با هم به مناقشه نپردازید که رازتان افشا می شود، شکیبا باشید که خداوند با صابران است.
دکتر محمدصالح مصلح-
خبرگزاری جمهور