(نگرشی برجایگاه اعتدال ومیانه روی دراسلام (بخش دوم)
اعتدال در قرآناصل تساوی انسان ها (اصل کرامت بشری)
در عصری که تمام ارزشها را چگونگی ساختار قبیلوی تعیین می نمود قرآن به بهانۀ یکی از حوادث که آذان گفتن بلال سیاه پوست بربام کعبه بعد از فتح مکه بود و یا اسباب دیگری که نقل گردیده است، اصل برابری کرامت انسانی را به عنوان یک اصل تکوینی إعلام کرد و برای تکثر و تفاوت رنگ پوست، زبان و امثال آنها جایگاه اجتماعی قایل شد نه ارزش ذاتی . آنجا که میفرماید: (یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا وقبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم. حجرات ۱۳) ای مردم ما شمارا از یک مرد و زن آفریدیم و بصورت ملیت ها و اقوام درآوردیم تا یک دیگرتان را بشناسید؛ بدون شک عزیزترین شما نزد خدا با تقواترین شما است.
خطاب قرآن بصورت ای مردم! یک خطاب جهانی است. همانطوریکه بصورت ای کسانیکه ایمان آورده اید! یک خطاب خاص برای مسلمانان می باشد و همینطور عزت اصلی را نسبت داده به اینکه نزد خدا باشد؛ برای اینکه به لحاظ حاکمیت برخی تفاوت های طبقاتی که در نهایت تبدیل می گردد به نوعی سلطه پذیری دیگران و رنگ باختن ممیزه های دیگران که نوعی پذیرش برتریت یکی بردیگری به وجود می آید، مردود شود.
اصل تکثر (تنوع پذیری)توأم با تأکیدات قرآن برحقانیت شریعت اسلامی و غلبه حق برباطل برای مسلمانان این ذهنیت به وجود آمد که باید این غلبه بصورت ایمان آوردن تک تک انسانهای روی زمین واقع گردد و روی همین ملحوظ ممکن بود نوعی افراط در عملکرد مسلمانها را موجب می شد که این امر نیز بگونۀ یک سنت تکوینی روشن گردید و اصل تکثر عقاید و باورهای انسان ها به رسمیت شناخته شد نه تنها اینکه شناخته شد بلکه به عنوان یک روند تکوینی غیرقابل تبدیل معرفی گردید. آنجا که فرموده است: (و لو شاء ربک لجعل الناس امة واحدة و لایزالون مختلفین) اگر پروردگارت میخواست همه مردم را امت واحد می گردانید (ولی نخواست ) و همیشه مردم متفاوت و متنوع (به لحاظ باورها ) خواهندماند. ( ولوشاء ربک لآمن من فی الارض کلهم جمیعا أفأنت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین ) اگر پروردگارت (به اجبار) میخواست تمام مردم روی زمین ایمان می آوردند (ولی نخواسته است ) آیا تو برمردم فشار وارد میکنی تا ایمان آورند؟ (نباید چنین شود).
اینجا پروردگار به صورت تکوینی نخواسته است که همه مردم اتوماتیک ایمان آورند بلکه بصورت تشریعی خواسته است که إجرای آن به اختیار انسان ها است و همینطور بصورت استفهام انکاری که نوعی خلاف توقع را می رساند از پیامبر میخواهد که به اجبار مردم را وادار به ایمان ننمایند و تفاوت تکوینی را بپذیرد و درحالیکه پیامبر اسلام هرگز چنین فشاری را وارد نمیکرد بلکه به لحاظ اسلوب خطاب در قرآن در مواردی این چنینی موضوع از اهمیت بالا برخوردار می باشد.
اصل إجباری نبودن پذیرش اسلام ؛یکی از اساسی ترین دستور قرآنی عدم بکار بردن زور در دعوت مردم به اسلام است که به صورت یک اصل کلی طرح گردیده است و به عنوان یک قاعده عام می فرماید: (لاإکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی ) هیچ إجباری در دین وجود ندارد برای اینکه راه رشد از گمراهی مشخص گردیده است.
(قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر ) بگو حق از جانب پروردگارتان است هرکه میخواهد ایمان آورد هرکه میخواهد کفر ورزد. ولی این به معنی این نیست که از کفر ورزیدن، خدا خشنود باشد. ادامه آیت نشان میدهد که رضامندی خدا در ایمان آوردن افراد است.
(إنا هدیناه السبیل إمّا شاکرا و إمّا کفورا ) ما انسان را به راه حق راه نمودیم و او یا سپاسگذار خواهد بود (به ایمان آوردن ) ویا ناسپاس خواهد بود (به کفر ورزیدن )
(فإن تولّوا فإنما علیک البلاغ ) اگر آنها سرپیچی نمودند (ایمان نیاوردند) (هیچ إجباری درکارنیست ) برتو صرف رسانیدن حق است.
(وما انت علیهم بجبّار) تو بر آنها جبرکننده به ایمان نمی باشی.
اصل گفتگو با دیگران (اصل دیالوگ)دعوت به اسلام یک فریضه برمسلمانان است ولی این دعوت باید از طریق دیالوگ یا گفتگو باشد و به بهترین وجه ممکن صورت گیرد آنجا که میفرماید: (ادع الی سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی أحسن ) به راه پروردگارت به حکمت (استدلال ) و خیرخواهی نیک دعوت نما و با آنها به بهترین وجه به دیالوگ بپرداز. این دستور به صورت عام مطرح گردیده است و فرقی نمیکند که مورد دعوت اهل کتاب باشد یا دیگران؛ ولی آیت دیگر به صورت خاص طرز دعوت اهل کتاب را مورد توجه قرار می دهد آنجا که میفرماید:(ولاتجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هی أحسن ) با اهل کتاب (مسیحی ها ویهودی ها ) به بهترین وجه دیالوگ نمایید. این مجادله عام است موضوع دعوت آنها باشد یا بحث روی مسایل دیگر.
اصل تأکید برمشترکاتهمیشه مبانی اختلاف تفاوت باورها و دیدگاهها میباشد که درصورت توحید این باورها میتوان در امر إجرای یک ارزش انسانی یا اجتماعی نیز به توافق دست یافت و قرآن کوشش میکند موارد اتفاقی در باورها را نیز برجسته نماید تا بتوان دریک امر مشترک و سرنوشت مشترک به همکاری میان هم رسید آنجا که فرموده است: (قل یا اهل الکتاب تعالو الی کلمة سواء بیننا وبینکم ان لانعبدوا الاالله ) بگو ای اهل کتاب بیایید با هم روی یک باور یگانه میان هم تأکید نماییم که آن عدم پرستش غیر خدا است .
(و إلهنا و إلهکم واحد و نحن له مسلمون ) خدای ما وشما یکی است و ما به او تسلیم هستیم. آیا این همان اصل حقوق بشری بین المللی نیست که میگوید تمام انسان ها را خدا برابر آفریده است و تمام انسانها دارای کرامت انسانی برابر می باشند؟
اصل استقلال طلبی برای همه ملت ها و انسانهادر اسلام سلطه استبدادی را نوعی پرستش غیر خدا قلمداد نموده است و کرنش در برابر غیرخدا را مردود میداند و به حمایت از حق هرانسان و هر ملت در داشتن استقلال شان تأکید می نماید ( لایتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله ) بیایید روی این امر مشترک کار نماییم که برخی ما برخی دیگر را به عنوان سلطه مطلق نپذیریم و تنها این حق از خدا است.
اصل تأکید و تلاش برای صلح و همزیستی مسالمت آمیزدر تمام ادیان جنگ محکوم است ولی با اینکه این پدیده محکوم است یک واقعیت نیز است که گاهی تحت ناگزیری های مختلف وقوع آن توجیه میگردد و دین کامل همانست که درعین حالیکه جنگ را محکوم میکند برای وقوع آن از روی ناگزیری چارچوبی را نیز در نظر میگیرد و اسلام برای جنگیدن نیز اصولی را مشخص نموده که باید درجریان جنگ مورد رعایت قرارگیرد البته که مورد بحث ما نیست ولی خاتمه دادن جنگ وتأکید روی صلح بسیارمهم است که اسلام آن را مورد توجه قرار می دهد (و ان جنحوا للسلم فاجنح لها ) اگر در جریان جنگ دشمنانت به صلح إعلام آمادگی نمودند تو هم بپذیر و آماده باش.
(فإن اعتزلوکم فلم یقتلوکم و القوا الیکم السلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلا) اگر حملات مسلحانه را ترک نمودند و شما را نکشتند و به شما پیشنهاد صلح دادند پروردگار راهی را بر ادامه حمله بر آنها برای شما بازنگذاشته است....
ادامه دارد....
کمال الدین حامد- استاد دانشگاه