یکی از شکایات دایمی دوستان و همکارانم از مقالات من، نقل قولها و ارجاع به نویسندگان بیرونی است که در نوشتههایم به وفور یافت میشوند. دوستانم همواره از من خواهش میکنند که در سخنرانیها و نوشتههای خود نباید بسیار نقل قول کنم و به نویسندگان بیرونی ارجاع دهم. آقایانی که چنین خواستی را مطرح میکنند، شاید پنداشته باشند که معایب این کار را ندانم. واقعیت آن است که من معایب آن را سالها پیش از قلم آرتور شوپنهاور و میشل فوکو خواندهام. اما عمدهترین دلیل پافشاریام بر ضرورت تذکر نام نویسندگان بیرونی و ارجاع به آنها، نیاز جامعة مان به معرفی آثار برتر و نویسندگان معتبر میباشد. اگرچه قرنها پیش بیهقی گفته بود که هرکتابی برای یکبارخواندن میارزد، اما تجربة چندسدة پسین تاریخ معاصر نشان داد که بخش عمدهیی از بدبختیها و سیهروزیهای ما ریشه در مطالعة آشغالهای فکری دارد. اشغالهای فکری به قول ایوان کلیما، خطرناکتر از زبالههای مادی است: «زبالهها محیط طبیعی را تهدید میکند و ممکن است آب و هوا را آلوده و مسموم کند. اما آشغالهای فکری خطرناکتر هستند چون روح و روان و جان را مسموم میکنند، و انسانهایی با روح و جان مسموم میتوانند دست به اعمالی بزنند که عواقب بازگشتناپذیر دارند. بنابراین، امروزه ما بنیاد مطالعة مان را نه بر اساس سخن بیهقی، بل باید بر پیشنهاد آرتور شوپنهاور مبنی بر فراگیری «هنر هرکتاب را نخواندن» بگذاریم. شوپنهاور بدین عقیده است که امروزه «هنر نخواندن» اهمیت بسیار دارد. «یعنی نباید صرفاً به این دلیل که در حال حاضر فلان کتاب توجه اکثریت عامه را به خود جلب کرده به مطالعة آن پرداخت – تألیفاتی چون جزوههای سیاسی و مذهبی و رمانها و شعر و امثال آن که به یکباره سر و صدایی راه میاندازند و شاید در اولین سال انتشار به چاپ چندم برسند». او میگوید «به خاطر داشته باشید آنکه برای ابلهان مینویسد همواره مخاطب بسیار مییابد».
امروزه در میان کاربران شبکههای اجتماعی چالش معرفی دهاثر برتر جریان دارد. در این چالش هرکسی کوشش میکند دهاثر برتری را که خوانده معرفی و در ضمن دهتن دیگر را به این پروسه فرا خواند. این چالش در افغانستان در حالی تبدیل به یک پدیدة همگانی گردیده است که میتوانم ادعا کنم من این پروسه را چندسالی است از طریق مقالههایام راهاندازی کردهام. من دوستان بیشماری را میشناسم که به اعتراف خودشان پیش از آشنایی با من آثار سیدقطب و مودودی و حتا رسالههای گلبدین حکمتیار را میخواندند، اما پس از آنکه از طریق مقالههایم با پوپر و آیزایابرلین و لشک کولافسکی و ... آشنا شدهاند، اکنون آثار آنها را میخوانند. من از این کار خود راضی هستم و احساس خوشی میکنم. این کوچکترین سهمگیری من در بازسازی کشور است. هرکسی، باید در بازسازی کشورش سهم بگیرد.
عبدالشهید ثاقب- خبرگزاری جمهور