۰

اسلام و توانائی ساختن یک نظام سیاسی

دوشنبه ۱۰ سنبله ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۳۵
هژمونی سیاسی غربی بگونۀ مؤثری بر نسبت دادن اختراع ارزش های دموکراتیک به غرب، أثرگذاشته است که در نتیجه اینطور به نظر می آید که هرچه معقول و قابل قبول است غربی ها کشف کرده اند و هرآنچه سخت و غیر معقول است مال دیگران می باشد.
اسلام و توانائی ساختن یک نظام سیاسی

آنچه امروز مشخص است واکنش نظری و عملی مسلمانان در برابر نظامهای سکولار، ادعای نظام سیاسی برخواسته از اسلام می باشد و آنچه که ناباوران به این مأمول را وادار به اظهار تردید میکند یکی هم شکل گیری اسلام در عصر ماقبل تجدد و مدرنیته می باشد .
سربرآوردن تجربه های ناکامی چون نظام اسلامی مجاهدین در کشور ما و عملیۀ وحشتناکی مانند خلافت داعش، بوکوحرام و امثال آنها باعث گردید که طرفداران و مخالفین نظام سیاسی اسلام هردو انگیزه های این تجربه ها را جستجو نمایند که مخالفین یکی از این انگیزه ها را تحت پاراگراف بیگانه بودن اسلام و مدرنیته بررسی می نماید.

اما چند نکته مسلم است:
یک: تجربه نظام خلافت راشده و سلسله امارت های بعدی آن قبل از عصرتجدد و مدرنیته بوده است.
دو: فاصله زیادی میان شرایط و واقعیت های حاکم برنظام بشری امروز و عصر ماقبل مدرنیسم وجود دارد که نمی توان مدل سربستۀ آن عصر را بر این شرایط إعمال نمود.
سه: نصوص اسلامی به لحاظ نزول تدریجی خویش در ارتباط با واقعیت هایی اند که در آن عصر وجود داشته اند.
چهار: در عصر راشده و بعد ازآن هم تعبیر و تفسیرهای متفاوتی از نصوص صورت گرفته که نشانگر تأثیر جریان زمان برنحوۀ تفسیر نصوص می باشد.
پنج: اصول حاکم بر ساختار نظام های سیاسی امروز با تعاریف روز آمدش را نمی توان در نصوص اسلامی یافت.
نکات فوق فرضیۀ توفیق اسلام را برای سامان دادن یک نظام سیاسی زیر سئوال برده است و مخالفین را به این باور نزدیک نموده که چارچوب تکوین یافته در عصری را نمیتوان بر عصر دیگر حاکم ساخت.
باهمه آنچه گفته شد نمیتوان این نکات را دلیل کافی برعدم قابلیت اسلام برای هدایت یک نظام سیاسی دانست.

قطع نظر از انگیزه هایی که اسلامگرایان برای عدم توفیق شان طرح می نمایند میتوان به چند نکتۀ دیگر در این مورد اشاره کرد :
اول: اسلام تأکید بر اصول و ارزش هایی نموده که صرف در چارچوب یک نظام سیاسی دست یافتنی است.
دوم: پافشاری اسلام بر این ارزش ها بگونۀ زمانمند و منطق قومی یا جغرافیایی مطرح نگردیده است.
سوم: میان عصرما و عصر ماقبل تجدد گسست ساختاری بوجود آمده است نه تضاد یا اصطکاک ارزشی.
چهارم: بسیاری از ارزش های دموکراتیک بصورت خام البته در اسلام مطرح بوده که بعدا انکشاف نموده این امر یک تعامل را نشان میدهد نه اقتباس یا تقلید را.
پنجم: بسیاری از مفاهیم مطروحۀ اسلامی بصورت سیال مطرح گردیده اند که فاصلۀ زمانی مؤثر بر آن نیست.
ششم: هژمونی سیاسی غربی بگونۀ مؤثری بر نسبت دادن اختراع ارزش های دموکراتیک به غرب، أثرگذاشته است که در نتیجه اینطور به نظر می آید که هرچه معقول و قابل قبول است غربی ها کشف کرده اند و هرآنچه سخت و غیر معقول است مال دیگران می باشد.
هفتم: ما در یک وضعیت برابر برای داوری قرار نداریم؛ غرب دارد ارزش ها را ترکه میکنند و به دلخواه خود شان برای ما سهم می دهند پس ارزش های اسلامی را مطالعه یا کشف نمی کنند بلکه تحت همین نام بگفتۀ (سعید ) اختراع می نمایند.
هشتم: به رخ کشیدن أعمال داعش و امثال، یک نوع دست چینی هدفمند است در غیر آن قابلیت های اسلام گرایان چرا در ایران، ترکیه، مصر، مالزیا و سایر جاها به فراموشی سپرده میشود.
کمال الدین حامد- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


اسلام فقط حضرت مهدی می اورد هر کی دم از حکومت اسلام میزند همان حکومت معاویه و یزید را بنا مینهد که نمونه اش الان موجود است .
پربازدیدترین