اینها فاقد دانش وسیع مسلکی روز به ویژه در بعد سیاسی اند روی همین ملحوظ در عالم تئوری هیچ نظریه علمی برای نظام سیاسی اسلام ارائه نکرده اند بلکه هنوز میخواهند بر جامعه پیچیده امروزین همان روابط ساده عصرخلفای راشدین را إعمال نمایند...
به بهانه اعلام خلافت اسلامی داعش و امارت اسلامی طالبان
افراطگرایان مسلمان و الگوهای حکومتداری اسلامی
2 سنبله 1393 ساعت 15:18
اینها فاقد دانش وسیع مسلکی روز به ویژه در بعد سیاسی اند روی همین ملحوظ در عالم تئوری هیچ نظریه علمی برای نظام سیاسی اسلام ارائه نکرده اند بلکه هنوز میخواهند بر جامعه پیچیده امروزین همان روابط ساده عصرخلفای راشدین را إعمال نمایند...
موفقیت غرب در ابعاد مختلف و از جمله در بعد روی کار آوردن نظام های سیاسی مردمی بعد از جنگ جهانی دوم، نوعی خود اعتمادی مفرط برای غرب و احساس حقارت برای جهان سوم به ویژه مسلمانان، تولید نموده است.
این بدان معنی نیست که غرب مطابق گفته فوکویاما به آخرین نسخه، دست یافته و دیگران دیر یا زود از آن سربسته تقلید خواهند نمود .
مسلمانان که در طول تاریخ بخصوص در اوایل جنگ جهانی دوم در قالب خلافت عثمانی و ایران، وزنه قابل ملاحظه سیاسی جهان آن روز را تشکیل می دادند، بشدت از وضعیت و ضعف پیش آمده احساس حقارت نمودند و با وجود دوقطبی شدن جهان بعد از جنگ جهانی دوم به آسیب شناسی این عقب ماندگی پرداختند .
انگیزه اصلی حرکت های اسلامی (چه سیاسی و چه فکری) سه چیز بود:
اول: موجودیت اصول سیاسی در نصوص اسلامی که در طول تاریخ اسلام را به عنوان یک دین جامع ابعاد اخلاقی، عقیدتی و سیاسی معرفی نموده است و هیچ گاهی اسلام در نگاه مسلمانان چون مسیحیت و یهودیت در نگاه پیروانش نبوده است.
دو: تاریخ صدر اسلام به ویژه عصر پیامبراکرم وخلفای راشدین به عنوان الگوی عملی جامعه اسلامی و نظام اسلامی برای مسلمانان این باور را القا نموده است که اسلام نظام سیاسی مخصوص خودش را نیز برمسلمانان عرضه نموده است.
سه: موفقیت مسلمانان در برهه هایی از تاریخ تمدنی اش در امر ایجاد یک نظام قدرتمند سیاسی با مدل های متفاوت عصر اموی ها، عباسی ها و عثمانی ها.
این انگیزه ها که واقعی و قابل دسترس هم بودند، مسلمانان را در عصر استعمار وادار به راه اندازی حرکتهای فکری ـــ سیاسی نمود که در برابر برتری نظام غربی ایستادگی نماید.
طبیعی بود که این حرکت ها از سه مورد یادشده تغذیه می نمود و در عین حال به رفتارهای غربی واکنش نشان می داد.
از میان سه مورد یادشده، عصر پیامبراکرم به لحاظ خصوصیت پیامبرانه بودنش و حکومت های دوره اموی و عباسی به لحاظ ماهیت خاندانی بودن شان قابل تقلید نبود و تنها مورد قابل تمسک عصرخلفای راشدین پنداشته میشد.
ازهمین جاست که هرحرکتی باید نظام سیاسی مورد نظرش را به شکلی از اشکال به دوره خلفای راشدین به ویژه عصر عمرفاروق پیوند تئوریکی می داد.
عنوان خلافت که بشدت مورد تمسک چنین گروه ها است از همین امر سرچشمه میگیرد .
نخستین موضوع قابل توجه، ایجاد اعتماد بنفس برای مسلمانان بود که توسط این حرکت ها راه اندازی شد و به نوعی تمام مسلمانان را فراگرفت که امروز اکثریت قاطع مسلمانان بدین باوراند که حکومت اسلامی حلّال مشکلات شان است؛ اگرچه بر نوعیت و عملی بودنش توافق نظر وجود ندارد.
دومین موضوع، برجسته سازی نارسائیهای لیبرال دموکراسی غربی بود که در این امر هم توفیق نسبی بدست آمد و آن طوریکه این نوع حکومت در کشورهای غربی کار ساز ثابت گردید درکشورهای اسلامی فقط فساد گسترده، ابتذال اخلاقی، ریاکاری سیاسی و استبداد اکثریت را به ارمغان آورد.
سومین موضوع، ارائه بدیل یا پیشکش نمودن مدل نظام اسلامی بود که در این راه چندان توفیقی حاصل نشد.
سازمان های اسلامی در ترکیه، ایران، مصر و اکثر کشورهای دیگر با تلفیقی از اصول اسلامی و راهکارهای دموکراتیک غربی موفق شدند که بقدرت برسند و مورد إقبال قرار گیرند و گفته میشود که همین راهکار دموکراتیک به نوعی همان بیعت یا شوراگرایی اسلامی است که توسط غربی ها بازسازی شده است.
تعداد دیگری از سازمانها روی دلایلی نتوانستند به این موفقیت هم برسند آنها فاقد ظرفیت علمی برای سازگارنمودن اصول اسلامی با راهکارهای دموکراتیک بودند.
ویژگی عمومی این سازمانها سه چیز می باشد:
یک: ازنگاه اخلاقی و عاطفی اینها گرفتار نوعی جزمیت مفرط اخلاقی اند که نمیتوان به شکل منطقی اینها را قناعت داد. به نظرشان هرکار باید برای رضای خداوند انجام شود و تفسیر کار مورد رضای خدا نیز بدست خود شان بود که آن را بگونه بسیار سطحی تفسیرنمودند. مانند خوارج که قتل حضرت علی و دیگران را نوعی عملکرد محض برای بدست آوردن رضای خدا می دانستند و به تعبیرخودشان علی و دیگران منحرف از دین بودند.
دو: از نگاه اجتماعی اینها ذهنیت قبیلوی شان را که بصورت فرهنگ اسلامی به نظرشان جلوه میکند، به عنوان ویژگی اصلی یک جامعه ناب اسلامی پیش کشیدند. نوعیت لباس، ریش و روابط خانوادگی و رواج های دیگر قبیلوی را معرف فرهنگ اسلامی قلمداد نمودند.
سه: اینها فاقد دانش وسیع مسلکی روز به ویژه در بعد سیاسی اند روی همین ملحوظ در عالم تئوری هیچ نظریه علمی برای نظام سیاسی اسلام ارائه نکرده اند بلکه هنوز میخواهند بر جامعه پیچیده امروزین همان روابط ساده عصرخلفای راشدین را إعمال نمایند وحتی از ناممکن بودن این کار نیز آگاهی ندارند و در عالم عمل در کشورها و مناطقی که اینها به قدرت رسیده اند چیزی شبیه یک نظام قبیلوی را تحت نام اسلام حاکم نموده اند که به مرور زمان اندکی بسوی انحطاط و بی برنامگی داخلی پیش رفته است.
تنها تمسک اینها و یگانه دستاورد این ها گذاشتن عنوان خلافت یا امارت برحاکمیت شان بوده و نمایش نوعی خشونت تحت نام خلافت و امارت بر جامعه بوده است.
گروه سومی نیز وجود دارد که بشدت سیاسی رفتار نموده و در راه ارائه مدلی از نظام سیاسی اسلام تحت عنوان خلافت یک قرن تلاش نموده است و در برابر راهکارهای دموکراتیک نیز مقاومت کرده است با اینکه وحشت و خشونت دسته دومی را نداشته اما نتوانسته است که مدلی قابل إجرائی از نظام مورد نظراسلامی اش به صورت روشن ارایه نماید؛ حزب التحریر از همین گروه است.
در پایان می توان گفت که حزب التحریر کاری بجایی نخواهد برد و جهان اسلام درگیر دوگروه اول و دوم خواهد ماند و اگر جلو دسته دوم گرفته نشود ضربه مهلکی را برحیثیت جهان اسلام وارد خواهدکرد .
تا اینجا تنها دسته اول است که توانسته و موفق شده کاری برای امت مسلمه انجام دهد.
کمال الدین حامد- ارسالی به خبرگزاری جمهور
کد مطلب: 54883
آدرس مطلب: https://www.jomhornews.com/fa/article/54883/