۰

در ابتذال پرسش در افغانستان

دوشنبه ۲۸ دلو ۱۳۹۲ ساعت ۲۱:۵۸
در هر اداره‌یی که برای یافتن کار و اشتغال، مراجعه می‌کردی، با نخستین پرسشی که مواجه می‌شدی، پرسش از آشنایی و عدم آشنایی‌ات با زبان انگلیسی و سند تحصیلی بود. تسلط به زبان انگلیسی و داشتن سند تحصیلی دانشگاهی اگرچه چیز خوبی است، اما تأکید فوق‌العاده‌ انجوها بر این دو، از یک‌سو ادبیات انجویی را تبدیل به مد کرد، و از سوی دیگر، بی‌سوادی را مبدل به زیبایی‌شناختی...
در ابتذال پرسش در افغانستان

چندسالی است که پرسش‌های آزمون کانکور، توسطِ حلقاتی از درون وزارت به بیرون درز می‌کند و در دسترسِ متقاضیان قرار می‌گیرد. واپسین نمونه این امر، لغو آزمون کانکور در هرات در پی درزکردنِ پرسشنامه‌ها می‌باشد.
رسوایی‌های پی در پی آزمون کانکور، اگر از یک‌سو نشان‌دهندة بی‌کفایتی وزارت تحصیلات عالی می‌باشد، از سوی دیگر، نمایان‌گر ابتذالِ پرسش در موسسات آموزشی و دانشگاهی کشورمان نیز می‌باشد. این نشان می‌دهد که در میان دانش‌جویان مان، یک نوع‌ پرسش‌هراسی وجود دارد که بر بنیاد آن، به سئوال‌ها به چشم یک موجودِ مزاحم نگریسته می‌شود، نه مراحم.
دانش‌جویان مان احساس می‌کنند که پرسش‌ها، مانع اصلی رسیدنِ آن‌ها به دانشگاه و تحصیلات دانشگاهی بوده و عامل ناکامی آن‌ها می‌باشد. بنابراین، دانش‌جویان مان تلاش می‌کنند که با استفاده از زر و زور، پرسش‌ها دور بزنند و این مانع را از سرِ راه‌شان بردارند و بدون سپری کردن آزمون، سند تحصیلات دانشگاهی بگیرند. این در حالی است که نقش پرسش‌ در رشد علم، چیزی است شبیه نقش اکسیژن در حیات انسان‌ها. به گونه‌یی که اگر در علمی، پرسشی وجود نداشته باشد، به زودی خواهد مُرد. فلاسفه یونان می‌گفتند که سرآغاز علوم، حیرت است. انسان با پدیده‌یی مواجه می‌شود که موجبات شگفتی و حیرت او را فراهم می‌آورد و برایش پرسش‌برانگیز می‌گردد، سپس آدمی تلاش می‌کند تا پاسخ آن را پیدا نماید. علم، در پی همین جستجوگری به وجود می‌آید.
پرسش‌هراسی دانش‌جویان مان اگر از یک‌سو ریشه در باورهای کلامی مان دارد. در باورهای کلامی‌ما با پرسش به عنوان یک موجود مزاحم و بیگانه برخورد صورت می‌گیرد و حتی اگر گاهی به آن پرداخته می‌شود، در جامه مبدل «شبهه» عرض اندام می‌کند. از سوی دیگر، ریشه در بازاری‌شدن دانش دارد. دوازده‌سال پیش، هنگامی که سیلِ دالرهای کشورهای غربی به سوی افغانستان سرازیر شد، موسسات داخلی و خارجی بی‌شماری در این سرزمین به فعالیت آغاز کرد. معیاری را که این موسسه‌ها برای استخدام کارمندان شان برگزیدند، دانستن زبان انگلیسی و داشتن سند تحصیلات دانشگاهی بود. در هر اداره‌یی که برای یافتن کار و اشتغال، مراجعه می‌کردی، با نخستین پرسشی که مواجه می‌شدی، پرسش از آشنایی و عدم آشنایی‌ات با زبان انگلیسی و سند تحصیلی بود. تسلط به زبان انگلیسی و داشتن سند تحصیلی دانشگاهی اگرچه چیز خوبی است، اما تأکید فوق‌العاده‌ انجوها بر این دو، از یک‌سو ادبیات انجویی را تبدیل به مد کرد، و از سوی دیگر، بی‌سوادی را مبدل به زیبایی‌شناختی.
امروزه مردم در افغانستان، کسانی را باسواد و دانش‌مند می‌پندارند که در هرجمله‌یی، یک واژه انگلیسی به کاربرد و سند تحصیلی دانشگاهی داشته باشد. برای مردم‌ما فرق نمی‌کند که این آدم در هفته‌یی چند کتاب می‌خواند یا نمی‌خواند. چندسطری نوشته می‌تواند یا نمی‌تواند. آن‌چه که برای شان مهم است دانستن زبان انگلیسی و سند تحصیلی دانشگاهی است. فرقی نمی‌کند که این سند را از راه جعل و تقلب به دست آورده باشد یا از راه زر و زور. امروزه اگر شما دانش‌جویانی را می‌بینید که کوشش می‌کند از راه تطمیع و یا تهدید مسوولان برگزاری کانکور، به پرسش‌نامه‌ها دسترسی پیدا کنند و از آن طریق، در دانشگاه‌ها راه پیدا کنند، دقیقاً ریشه در همین نگرش انجویی دارد. نگرش انجویی به دانش و سند تحصیلی دانشگاهی، ام‌الآفات است. این نگرش، باعث گردیده است که دانشگاه‌های ما به جای اینکه باسواد تربیه کنند، بی‌سواد فارغ می‌دهند. خانه از پای بست ویران است. باید فکر دیگری کرد و طرح دیگری ریخت.
عبدالشهید ثاقب- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین