۰

احیای نظریه تغلّب در جامه الحاد

شنبه ۲۵ عقرب ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۱۴
در این‌که روایت تاریخی بودا از منازعات صدر اسلام چه قدر واقعبینانه است چیزی نمی‌گویم، حتی فردی با سواد مبتدی هم می داند که گفته و نظر بودا در رابطه با بنی هاشم و بنی امیه، بسیار اشتباه و مغالطه آمیز و سطحی نگرانه و غلط است؛ حتی در صورتی که ستایش‌ های او از دستگاه خلافت بنی امیه و فرضیة «جنگ برادران ناراضی» را نیز بپذیریم، این ایده بودا در حقیقت ستایش از شمشیرهای برّان و توانایی‌های نظامی یزید و امویان می ‌باشد.
احیای نظریه تغلّب در جامه الحاد

دوست عزیزم اسد بودا (بودا لالا) مقاله ‌ای نگاشته که خیلی جنجال برانگیز گردیده است. این مقاله زیر عنوان «جنگ برادران ناراضی» در جمهوری سکوت منتشر شده است.
آقای بودا در این مقاله ضمن آن‌که ریشه‌ های ارزشی و دینی رویداد کربلا را انکار نموده و در حقیقت آن را به منازعة قومی و خانوادگی فرو می‌ کاهد، همچنین تلاش می‌ کند که از معاویه چهره ای حق به جانب ترسیم نموده و دستگاه بنی امیه را تبرئه کند.
نقدهایی که تا هنوز بر این مقاله صورت گرفته است، بیشتر از خامة دینداران بوده و دغدغه دفاع از ارزشهای دینی را داشته اند، اما بنده در این‌جا نه نگرانی دین، بل نگرانی آزادی می‌ باشم.
نگرانی‌ ام از جایی است که من از مقالة بودا، صدای پای احیای مجدد نظریة «تغلّب» را می ‌شنوم و به نظر می ‌رسد که روشنفکر افغانی، پس از سال‌ ها نوشتن و خواندن، بار دیگر این نظریه را کشف کرده و تصمیم دارد در قالب الحاد به مردم ارائه کند.
نظریه تغلّب
نظریة «تغلب»، عبارت از دیدگاه فقهی کلامی است که نیزه و شمشیر را منبع مشروعیت سیاسی دانسته و قدرت را مرادف حقانیت می‌ خواند. فقهای مسلمان این نظریه را در این جمله خلاصه کرده ‌اند: «الحق لمن غلب» (حق با کسی است که غالب باشد).
گفته می‌شود که این نظریه در جهان اسلام تا همین اواخر نیز کاربرد داشته و پذیرفته ‌شده‌ ترین نظریة مشروعیت بوده است.
می‌گویند یعقوب لیث صفار وقتی هوای سلطنت کرد، شمشیر برهنة خود را در برابر نیشابوریان کشیده و گفت: «مشروعیت خلیفة عباسی نیز از همین مدرک است و من هم چیزی غیر آن ندارم».
نظریة «تغلب» در جهان اسلام تا جایی بر فکر و اندیشة مسلمانان تأثیر گذاشت که بیشتر دانشمندان مسلمان آن را پذیرفته و همه در ستایش قدرت نوشتند و مردم را به اطاعت از شمشیر فرا خواندند.
امام محمّد غزالی، عارف بزرگ جهان اسلام، در نصیحت‌ الملوک چنان از اصل تغلب دفاع می‌ کند که حتی شورش علیه حکومت ظالم را جایز نمی ‌داند.
ابن خلدون، فیلسوف و مورخ مشهور جهان اسلام، در ستایش شمشیر می ‌گوید: «زمامدار واقعی و نیرومند کسی که در پیشگاه مردم که حیثیت بردگان او را دارند، دستی بالای دستش نباشد».
خواجه نظام ‌الملک در "سیاستنامه" آشکارا هشدار می ‌دهد که حکومت عادل باعث تباهی مملکت می ‌شود: «رعیت بی‌ ادب گشته، از بسیاری عدل ما دلیر شده اند و اگر مالش نیابند، ترسم که در مملکت تباهی پدید آید...».
بیهقی تحت تأثیر اصل تغلب، دربارة شیوه‌ رعیت‌داری می‌ نویسد: «رعیت باید که از پادشاه و لشکر بترسد، ترسیدنی تمام و اطاعت دارند».
اگر بپذیریم که نظریة تغلب یکی از مهمترین علل وجود استبداد سیاسی در جهان اسلام بوده و عملاً توجیه ‌گر نظام ‌های پولیسی، سرکوبگر و خودکامه می ‌باشد، پس مسئولیت روشنفکران به عنوان کسانی که دغدغة آزادی دارند، مبارزه علیه آن می ‌باشد نه احیای مجدد آن.
اما متأسفانه آقای بودا در مقاله ‌اش، ناخواسته، به این دیدگاه چسپیده و آن را تئوریزه کرده است.
آقای بودا در چندجای این مقاله از امویان و دستگاه بنی امیه به اوصاف نیک یاد می‌کند و تلاش می‌ نماید که حضرت علی و امام حسین را شورشی، شکست خورده، تحقیرشده و ناآشنا با رمز سیاست و حکومتداری معرفی کند.
او در سراسر این مقاله از فتوحات نظامی معاویان یاد می‌ کند و از مشاوران و نظامیانِ حرفه ‌ای معاویه سخن می‌گوید و از شمشیر آنان ستایش می ‌نماید.
آقای بودا می ‌نویسد: «انتقال مرکز خلافت از کوفه به شام در زمانِ معاویه، باعث رونق اقتصادی در شام و رکود اقتصادی در کوفه گردید. مردم کوفه از درآمد اقتصادیِ آن زمان، که عمدتا اقتصادِ غارتی بود، سهم اندکی به دست می¬ آورد. حسین تلاش کرد با استفاده از این نارضایتی ¬هایِ اقتصادی و ترجمه¬ این نارضایتی به زبانِ ایدئولوژیک، یک قیامِ سراسری را علیه یزید راه ¬اندازی و انتقامِ تاریخیِ بنی ¬هاشم را از امویان بگیرد. اما پیش از یزید، معاویه یک گروه از مشاوران و نظامیان حرفه ¬ای را تنظیم کرده بود که در برابر حوادثِ سیاسی هشیار و قدرتمند عمل می¬کرد. این گروه حرفه ¬ای تلاش ¬های سیاسی حسین را خنثا کرد. یزید بی¬ آنکه حتی خود در مصافِ حسین قرار گیرد، در یک جنگِ نابرابر حسین و همراهانش را در کربلا از پای در آورد، اهل بیتش را به شام برد و در آن¬جا با احترام نگهداری و سرانجام به مدینه برگرداند».
در این‌که روایت تاریخی بودا از منازعات صدر اسلام چه قدر واقعبینانه است چیزی نمی‌گویم، حتی فردی با سواد مبتدی هم می داند که گفته و نظر بودا در رابطه با بنی هاشم و بنی امیه، بسیار اشتباه و مغالطه آمیز و سطحی نگرانه و غلط است؛ حتی در صورتی که ستایش‌ های او از دستگاه خلافت بنی امیه و فرضیة «جنگ برادران ناراضی» را نیز بپذیریم، این ایده بودا در حقیقت ستایش از شمشیرهای برّان و توانایی‌های نظامی یزید و امویان می ‌باشد. بودا در اینجا چنان در ستایش شمشیر امویان و و در مذمت شکست بنی‌هاشم سخن می‌گوید که گویی معیار حقانیت، شمشیر است و بس.
این درست است که ذهنیت غالب در کشورهای اسلامی، ستایش از شمشیرهای برّان و زورآوری می ‌باشد:
هرکه آب از در شمشیر خورد نوشش باد!
اما برای بودا که دغدغة آزادی دارد و همواره از درد ارزگان و بامیان می ‌نویسد و قتل عامهای امیر عبدالرحمن را نکوهش می ‌کند، زیبنده این نیست که مانند همگان به اصل تغلب چسپیده و حقانیت و مشروعیت را در کمان و نیزه خلاصه کند. بودا نشان داد که چقدر فهمش از دین و تاریخ و عاشورا ناچیز و کم مایه است.
بودا باید حتی در جنگ برادرهای ناراضی نیز علیه ظلم و خشونت موضع بگیرد و در برابر شمشیرهای برّان بایستد. فراموش نکنیم که تاریخ بشریت، تاریخ جنگ برادرهای ناراضی است و این کشاکش از زمان هابیل و قابیل آغاز یافته و تا امروز ادامه دارد. در جنگ برادرهای ناراضی همواره چیزی برای نکوهش وجود دارد که همان خشونت است. بودا اگر امام حسین را تقدیس نمی‌کند، حداقل خشونت امویان را نکوهش کند.

عبدالشهید ثاقب- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


Kuwait
درود وسلام به ستاره ثاقب ودرخشان ما.واقعا فاجعه است.روشنفکران ازدرون جامعه که تا62 درصد باشمشیر ظالم قتل عام شده ولی حالا چنان درفضلیت شمشیر بران یزید ومحکومیت امام مظلوم، قلم فرسایی می کند که ادم بهت زده و به حیرت می افتد.من نمی دانم چه دلایلی درکار است که این گونه بقیت السیف ستمگر تبدیل با ستایشگر ان شود.کار اسد نشان می دهد که روشنفکر صادق نیست وبی جهت وبه دروغ فریاد عدالت خواهی سرداده است.اسد در نوشته خود علاوه برانکار وحی وایات اسمانی،بجای تقدیس مظلوم به حمایت وستایش ستمگر چون یزید برخواسته وحسین را در رویداد کربلا، محکم کرده است وبه همین دلیل ریاکار است وصداقتی ندارد.
مسلم اخلاقی
به دوست مجازستانم عزیزدلم، ثاقب عزیز!
خروش بی مانند ثاقب را در باره ی تحلیل بودا از حادثه ای عاشورا، در سایت جمهور خواندم، و صبرو حکمت فرمان به کظم غیظ میداد. نا چاراز قلم خواستم تا برآتش درون آب لطفی بزند و آن حکایت های آتشین را" که از نهفتن آن، دیگ سینه می زند جوش" بر صفحه کاغظ بنگارد.
ثاقب عزیز!
سالهای پیش اینجانب فرصت های تلف شده ای زیادی را با "بودا" گذراندم، از همان اوایل که ایشان در "حجتیه" طلبه ای حوزه ای دینی بودند، در پی شهرت و ثروت شبان و روزان سرگردان و نالان، کوچه به کوچه آلاف بودند.
وقتکه ایشان در مدرسه ای ابن سینا دوره دیپلم(صنف دوازده) را میگذراند، یک روزی کتاب زندگی نامه چنگیزرا میخواند، و برای اینکه به دیگران به نمایش بگذراند و نشان دهد کتاب را باخود در حیاط و سالون غذا خوری حمل میکردند، کسی از او پرسیده بود که چرا این کتاب را میخوانید، جواب دادند که زندگی نامه ای پدرم را میخوانم.
وقتکه در تهران به دانشگاه راه یافت، بعد از مدتی به اردوگاه رفته بود و مقاله ای طولانی (یادگارنویسی مهاجران افغانی...) را نوشتند، و آن مقاله ی ایشان در هیچ نشریه ای به نشرنرسید، البته در وبلاک خودش و همچنان سایت ها ی مانند افغان پیپر منتشر کرده بود،‌اما، درنشریه های چاپی منتشر نشد...
درهمان دوران، سرو صورت خویش را زخمی کرد و رفت خدمت یکی از استادان دانشکده ای خودش که بامن نیروانتظامی(پلیس) چنین کرد ه است. استاد ایشان از سر لطف و مهربانی که داشتند، نام "بودا" را در یک مصاحبه ای خویش به عنوان‌ " اسد احمدی" گرفته بود، شما نمیدانید، همین دوست عزیزت بودا از اینکه اسمش در روزنامه رفته بود، داخل حیات مانند کسی که شراب سرکشیده باشد، هزیان مگیفت، و هر آنی فریاد میزد یک روز تا غروب را ایشان شادی و خوشی کرد.
بگذریم که باور نمیکنید، حکایت و شکایت های از شهرت و ثروت در دل دارم که انسان را چونان وابسته و دلبسته میکند که گوی دیگر نه نانی و نه نامی مانده است که به بودا بدهیم ؛‌ تا دیگر ننویسند، فقیه سکسی و سکسی سازی فقیه، توحش پشتونیزم، نامرد برای تمام فصول، توهین های به او فقیه پاکیزه سرشت... دست اخر جنگ برادران ناراضی...
خدامیداند، تو میدانی، من میدانم، بودا میداند، مردم میداند و دنیا میداند، که هر درونی که خیال اندیش شد / چون دلیل آری خیالش بیش شد، بودا در پی شهرت و ثروت است، از من به شما برادرانه نصیحت که بگذارید ایشان میلان کند، بازار افراط گرای را با خونسردی میتوان کساد کرد.
ثاقب عزیز!
برتو و دوستانت، که در جمهوری سکوت قلمها را در تباهی ها و تاریکی ها گریانده و گریانده اید،‌دلم می سوزد. دو نقد و نصح ارجمندِ که پاک سوختگان در جمهوری سکوت منتشر کرده است، شما اگر در بخش نظرات بخوانید می بینید که " بودا" با اسم های مستعار چه فحش و درفش به کی ها که نداده است. من از طرز خرامت میشناسم، درست است که " بودا"‌در انجا به اسم های قلمبه و سلمبه وراد شده و اسائه ای آدب را بلند کرده، ولی من میدانم که ایشان به جز لعنت و نفرت در خورجین خویش چیزی ندارد.
ثاقب عزیز!
ملیون ها گبرو کفر، مسیحیت و و هابیت و ... بر‌آل پیامبر فحش دشنام میدهد،‌این آقا نیز در ذیل لیست آنها.
با‌ آخرین جمله محترم مسلم اخلاقی موافق نیستم. هرگز میلیون‌ها گبر و کفر و مسیحیت و وهابیت بر آل پیامبر فحش و دشنام نمی‌دهند. این که در عمل فاصله داریم به جای خود، اما امام ظلم‌ستیزان نزد همگان احترام دارد. فرومایگانی چون نااسد نابودا اندک اند. می‌گویم نااسد، چون شیر نماد شجاعت و بزرگ‌منشی است و می‌گویم نابودا، زیرا بودا اگر پیامبر هم نباشد حکیمی بزرگ و صاحب تعالیم و آیینی قابل ستایش است که هیچگاه ستم را نمی‌ستاید.
پربازدیدترین