ژئوپولیتیک افغانستان، مساعد بازی های خطرناک امنیتی شده است. در سایه ی رقابت های چین و امریکا برای تغییر ماهیت نظام بین الملل، افغانستان، منحیث جغرافیای مجاور و مسیر آسان دسترسی به چین از جانب امریکا، اهمیت مضاعف می یابد.
در این میان، راهبرد اصلی امریکا در برابر چین و متحدان آسیایی اش، ایجاد شکاف در این ائتلاف است تا به واسطه آن، از شکل گیری یک قطب قدرتمند در برابر خودش، جلوگیری کند. این کار به واسطه جنگ و ابزار سخت، امکان پذیر نیست و ممکن است ایالات متحده امریکا را درگیر یک رقابت نفسگیر و فرسایشی با ائتلاف آسیایی نماید.
در عوض، امریکا با درک شرایط موجود بین المللی، تلاش دارد تا این ائتلاف را بوسیله گفتگو و دیپلماسی و روش های نرم، پارچه پارچه سازد. در این صورت، اقناع ایران و روسیه مبنی بر دوری از همکاری با چین در رقابت با آمریکا، اهمیت محوری در این راهبرد یافته است. ارائه تضمین های موقتی به روسیه مبنی بر تضمینی برای امنیت آسیای مرکزی، تفاهم روی ختم جنگ اکراین با مدنظرداشت شرایط روسیه، تفاهم موقتی با ایران بواسطه میانجیگری روسیه و قطع تدارکات نفتی ایران به چین بواسطه احیای برجام و یا میکانیزمی که بتواند این روند را تسریع کند، در دستور کار واشنگتن قرار دارد. زیرا به زعم امریکایی ها، با این کار، روسیه و ایران با دست یابی به شرایط شان، از محور آسیایی و ماحول رقابت آمیز آن، دور شده و چین به تنهایی در برابر امریکا، قرار می گیرد.
با درک این وضعیت و نوع راهبرد بی ثبات سازی و تاکتیک های ایجاد شکاف در محور آسیایی، جغرافیای افغانستان، آبستن شرایط جدیدی خواهد بود. شرایطی که با نوسات و تحولات جدید، می تواند به طور حتمی، وضعیت این کشور را متحول سازد. در این راهبرد جدید، چیز عجیب، هم قطار سازی هند و پاکستان در برنامه مشترک با آمریکا است که تمرکز اصلی آن، جغرافیای افغانستان خواهد بود. یعنی امریکا با تشکیل زنجیره ی از ائتلاف ها با متحدان و رقبای چین، در تلاش مختل سازی برنامه های اقتصادی و سیاسی چین در منطقه است که مبتنی بر راهبرد محاصره چین اجرایی می شود. زیرا آشوب و تنش امنیتی در افغانستان، باعث می شود تا برعلاوه ایجاد بحران های فزاینده ی امنیتی در مجاورت چین، برنامه عظیم اقتصادی چین زیر نام " یک کمربند- یک جاده" با چالش های فراوانی، مواجه شود. بر این اساس است که دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا، بار ها از اهمیت فرودگاه نظامی بگرام، سخن گفته و دولت بایدن را برای ترک آن که خطردسترسی مستقیم چین را در آن ممکن می سازد، به باد انتقاد گرفته است.
پس، تلاش اعظمی امریکا برای حضور دوباره در جغرافیای افغانستان، تحت هر شرایطی، یک احتمال قوی است. در همین راستا، رقابت ها میان حلقه قندهار که هیبت الله رهبر طالبان در راس آن است و شبکه حقانی منحیث بازوی قدرتمند نظامی این گروه، رابطه مستقیم به راهبرد امریکا در برابر چین و واکنش منطقه در برابر آن دارد. حمایت از حقانی ها و جایگزینی آن با حلقه تصنعی قندهار و متعاقب آن، تسریع روند تسخیر پایگاه بگرام از طرف آمریکایی ها، می تواند به شدت وضعیت فعلی را متحول بسازد. با این کار، اگر حلقه قندهار با امریکا بر سر فرودگاه بگرام به توافق برسند، ممکن چین در سیاست هایش در قبال طالبان، تجدید نظر کند.
از گزینه های احتمالی در این راستا، حمایت چین از نیروهای ضد طالبان و توجه به جغرافیای مشرف بر پایگاه بگرام و بلند بردن هزینه ها از جانب طرفین( امریکا و چین) در افغانستان است. نبرد نیابتی ای که چین و امریکا در جغرافیای افغانستان، راه خواهند انداخت، کماکان به رشد و تقویت سایر گروه های تروریستی در خاک این کشور، منجر خواهد شد. یعنی، حضور داعش در افغانستان، بیشتر خواهد شد و این گروه از فضای تنش آلود میان چین و امریکا، برای حفظ و ارتقای ظرفیت تخریبی خود استفاده خواهد برد. در ضمن، در بستر فضای رقابت آمیز میان چین و امریکا، امکان دسترسی سریع گروهک ها و دسته جات تروریستی چند ملیتی به سلاح های مدرن آمریکایی و روسی در افغانستان، بیشتر از هر زمانی متصور است. حتی رشد این گروه ها با بلند رفتن ظرفیت عملیاتی شان در افغانستان، منطقه و جهان را با چالش های جدید امنیتی، مواجه خواهد ساخت. یعنی با الهام از موفقیت گروه های تروریستی در افغانستان، ممکن سلول های خفته داعش در اروپا، آسیا و سایر نقاط جهان، بیدار شوند و موج تازه ی از حملات خون بار و دهشت افگنانه را بر ضد اهداف مشخصی، انجام دهند. به هر صورت، برای چین و امریکا، گزینه تفاهم و دیپلماسی، یگانه راه برای مقابله با چالش های امنیتی ای است که از خاک افغانستان سرچشمه می گیرد و مستلزم بلند بردن سطح همکاری ها و همگرایی ها در نظام بین الملل خواهد بود.
اگر زودتر با این تهدید های امنیتی مقابله نشود و فضای تنش آلود ناشی از رقابت شدید میان امریکا و چین، جایش را به همکاری و دیپلماسی، خالی نکند، میزان تهدید های امنیتی به مراتب بیشتر به مبدل شدن افغانستان به سیاه چاله ی امنیتی، منجر خواهد شد. در نتیجه، بی ثباتی افغانستان و عنصر تعیین کننده بر آورد های اطلاعاتی در میدان افغانستان، باعث می شود تا به گره کور چالش های امنیتی در سطح نظام بین الملل، افزوده شود و چالش های جدید امنیتی را برای نظم و امنیت بین الملل، خلق کند.
عبدالناصر نورزاد- خبرگزاری جمهور