سید عباس عراقچی وزیرامورخارجه جمهوری اسلامی ایران؛ به کابل رفت. با مقامات طالبان ملاقات کرد. طرفهای ملاقات آقای عراقچی نشان می دهد که او توانسته مقامات سطح اول طالبان را ببیند و با آنها گفتگو کند. اینکه بعد ملاقات به شهرگشتی رفته و نان در رستورانت خورده و عکسها گرفته، نشان می دهد که از ملاقاتش ناراض نیست.
عراقچی بلندرتبه ترین مقام ایرانی است که بعد از سقوط کابل، به این شهر سفر کرده است؛ به کشوری سفر کرده که نظام سیاسی-حکومتی مشروع ندارد و یک گروه تروریستی آن را اداره می کند.
دلایل و چرایی سفر عراقچی به کابل
بنا به تحولات منطقوی از سه سال بدینسو و اخصا بعد از بحران سوریه و جنگهای اسرائیل، افغانستان به مهمترین کشور منطقه تبدیل شده است. اکنون تمرکز امریکا بر افغانستان بیشتر از قبل است. تمرکز تروریسم بین الملل نیز بر این کشور زیادتر شده است. پاکستان نیز بنا به دلایلی نگرانی بیشتر و تمرکز زیادتری بر افغانستانِ طالبانی دارد. افغانستانِ طالبانی برای برخی کشورهای عربی و اسلامی نیز اهمیت بیشتری پیدا کرده است. سعودی ها پس از سه سال سردی و رخوت، به افغانستان نگاهی خیره و ویژه پیدا کرده اند. اماراتی ها نیز خیلی فعال تر از گذشته به حوزه افغانستان علاقه نشان می دهند و حتی گزارشهایی داریم که زیر چتر اتباع خود، عوامل اسرائیلی را به افغانستان می آورند. ترکیه ی اردوغان نیز با افغانستانِ طالبانی در حد معاشقه، مراوده دارد. این کشورها همگی رقبای ایران هستند.
اینها باعث شده که ایران از افغانستانِ طالبانی نگران شود. سفرهای اخیر مقامات و عوامل ایرانی به کابل را نه از بهر دوستی بلکه از سر نگرانی و ضرورتِ راهگشایی می دانم.
سیاست ترامپ در قبال طالبان، فضای مساعدی برای ایران گشوده است. طالبانی که دربه در دنبال مراوده با امریکا می گشتند و رابطه با امریکا را گدایی می کردند حالا نگران از تصامیم تیم ترامپ هستند.
امریکای ترامپ سه موضوع مهم را برای اِعمال فشار بر طالبان به راه انداخته است: این سه اهرم فشار خطاب به طالبان عبارتند از: 1- سلاح ها و ادوات نظامی ما را پس بدهید. 2- کمک ها و پرداخت پول را به شما قطع می کنیم. 3- رهبر و رهبران طالبان در دادگاه لاهه محاکمه و مجازات می شوند.
هدف امریکا از طرح این سه مورد و مواردی مانند تعیین جوایز هنگفت برای سرِ رهبران طالبان، رفتن طالبان به لیست گروههای تروریستی، حمایت از مخالفان طالبان و نظایر آن، همگی یک هدف را دنبال می کنند: طالبان باید به امریکا پاسخگو باشند، حدودشان را بشناسند، با دشمنان امریکا مراوده نداشته باشند و در زمین امریکا سیاست و بازی کنند و نهایتا جای یک خانه و سرپناه و پایگاه را به امریکا در افغانستان بدهند.
این مسائل طالبان را وحشت زده کرده است. لذا با کمبود پول و نقدینگی مواجه شده اند. ارزش پول افغانی سقوط کرده است. امکان تهیه و پرداخت معاش کارمندان حکومتی شان را ندارند. مردم را وادار به تظاهرات و اعلام حمایت از حکومت شان می کنند. زمزمه های اعتراض از درون طالبان علیه رهبر طالبان آغاز شده است. اختلافات طالبان در حال تبارز است.
در چنین حالتی سفر عراقچی، معنای واضح تری پیدا می کند. ظاهرا او دو هدفِ برد-برد را دنبال می کند: 1- استرس و ترس را از طالبان کم می کند و آغوش امن ایران را بر روی طالبان بگشاید. 2- روزنه های اعتمادسازی و همکاری های متقابل و همسایه داری عقلانی را در طالبان احیا کند.
ایران چه نیازی به طالبان دارد؟ اینکه طالب یک همسایه عاقل و مسئول باشد و در میدان امریکا بازی نکند.
ایران از طالب چه می خواهد؟ 1- افغانستانِ طالبانی، میدانِ بازیِ هماهنگِ امریکا و سعودی و امارات و ترکیه و اسرائیل علیه ایران نشود و خطایی که در سوریه علیه ایران و روسیه و مقاومت کرد؛ در همسایگی ایران تکرار نکند. ایران از افغانستانی که میزبان تروریست های تکفیری باشد می ترسد و می ترسد که افغانستانِ طالبانی، زیرچتر امریکا و سعودی و امارات و ترکیه و... تهدیدی برای ایران باشد 2- طالبان به دیپلماسی آب و حقابه تمکین کند، حق خود را بگیرد و باجگیری نکند. 3- طالب اقتصاد خود را در مراودات تجاری-اقتصادی منطقوی تقویت کند.
ظاهراً عباس عراقچی، تنها نماینده جمهوری اسلامی نه بلکه صدای برخی قدرتهای منطقه نیز می باشد. اگر غیر از این باشد، رفتن آقای عراقچی بعنوان وزیر امور خارجه ایران، عین سبُکی و ناپختگی اوست. روسیه به سان ایران نگران است. پاکستان نیز یک طالب سرکش را تحمل نمی تواند. آسیای میانه هم سخن خود را دارد و جمهوری خلق چین نیز هرگز نمی پسندد که پای ترامپ مجددا به بگرام باز شود.
باور من این است که اگر آقای عراقچی بدون یک طرح منطقوی به کابل سفر کرده باشد؛ ریسک بزرگی کرده و نتیجه ای که لازم است را هرگز نخواهد گرفت. آنهم در شرایطی که نام برخی رهبران طالبان بعنوان جنایتکاران در دادگاه لاهه مطرح شده است؛ عین طرح و محکومیت نتانیاهو در دادگاه لاهه.
لذا با فهم این مسئله که امریکا از تحریم و از فشار و از دادگاه لاهه با مقاصد سیاسی علیه طالبان استفاده ابزاری می کند؛ ایران نیز می تواند از طریق اجماع منطقوی، طالبان را در دامان منطقه نگه دارد و از تبدیل شدن طالبان بعنوان ابزار جنگ نیابتی، جلوگیری نماید که با این کار یک بازی دو سر برد را مهندسی می کند.
در غیر آن، اگر آقای عراقچی، مجری طرح یک تیم خاص از دستگاه دیپلماسی ایران باشد، نه تنها چیزی به دست نمی آورد بلکه اقتدار ایران را آسیب می زند و طالبان هرگز به یک ایران مجرد و تنهادر منطقه، اعتماد نکرده و خودش را در بازی تهدید و تطمیع با امریکا خواهد انداخت.
تمام مباحث فوق مربوط به رقابت قدرتها بر سر افغانستان و طالبان است و ما بعنوان مردم افغانستان در قبال قضایای افغانستان، سخن مستقل خود را داریم.
حسینی مدنی-
خبرگزاری جمهور