در این هیچ شکی نیست که پاکستان یک بازیگر هوشمند، عقلایی و دارای تجربه عظیمی در هدایت نیروهای نیابتی بوده که بازی های خونین سیاسی و امنیتی را در قالب دکتورین استخباراتی با اهداف استراتیژیک دنبال کرده است. همچنین، جای تردیدی باقی نمی ماند که مجاهدین، طالبان و حتی داعش خراسان، قبل از همه یک محصول پاکستانی بوده و کماکان در حیطه عواطف پاکستان دوستی، گیر خواهند ماند. یعنی هیچ چیزی برخلاف منافع پاکستان، در قاموس فکری این گروه ها دیده نمی شود که باعث شود تغییری در دیدگاه عمومی آنها نسبت به پاکستان، ایجاد کند.
اگر به قضایای امنیتی و سیاسی اخیر مخصوصا بعداز به قدرت رساندن طالبان در افغانستان توجه کنیم، متوجه می شویم که متاسفانه دید ما در افغانستان همواره تقلیل گرایانه و مملو از محاسبات اشتباه استراتژیک در قبال پاکستان بوده؛ در حالیکه عواطف و احساسات ضد پاکستانی ما همواره ما را در گرو این خام اندیشی های بیجا، گیر انداخته و برای آن هزینه های بی شمار انسانی، مالی و تاریخی پرداخته ایم. حال تحرکات جدید پاکستان مبنی رسیدن به اهداف استراتژیکی که ترکیبی از اقدامات پیچیدۀ دیپلماتیک، ادامه بازی استخباراتی و امنیتی است، باید در قالب یک تحلیل عمیق با درنظرداشت وضعیت ملتهب بین المللی، منطقه و داخلی این کشور، بررسی گردد.
سفر صادق خان نماینده خاص پاکستان برای افغانستان که مصادف است با بمباران و حملات توپخانه ای این کشور در مناطق خط دیورند، نشان می دهد که نباید در تحلیل وضعیت و بطور مشخص سیاست های پاکستان، دچار اشتباه شویم و تصور کنیم که طالبان از کنترول این کشور بیرون شده و دیگر نقشی در تحولات افغانستان ندارد. در حالیکه صورت اصلی مساله طوری است که پاکستان با مدنظرداشت وضعیت ملتهب سیاسی، امنیتی و اقتصادی آن، کماکان یک بازیگر جذاب برای قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای است و مهارت عجیب آن در هدایت نیروهای تندرو که همواره در محور منافع امنیتی، سیاسی و اقتصادی آن می چرخد، باعث شده تا هم منطقه و هم فرامنطقه، به آن مراجعه کنند. نگارنده قصد دارم تا بدون حاشیه روی و بطور مشخص، تحرکات اخیر این کشور را بررسی کنم که باعث شده فکر شود که طالبان به دشمن درجه یک پاکستان، مبدل شده اند.
اول: درک مساله اختلاف میان طالبان و پاکستان، چندان ساده نیست و مستلزم شواهد و مدارکی است که بتواند اثبات کند که واقعا طالبان از هدایت و کنترول پاکستان، بیرون شده اند و مستقلانه بازی می کنند. به همین سان، مساله وابستگی مطلق طالبان به پاکستان از لحاظ ایدئولوژیکی، سیاسی و حتی اقتصادی و نظامی، این موضوع را در مظان شک و تردید قرار میدهد که واقعا طالبان تافته جدا بافته از پاکستان هستند، یا چیزهایی زیر پوست حوادث در جریان است؟
دوم: چرا باید طالبان که قدرت سیاسی را مدیون مدیریت هوشمندان پاکستان هستند، برخلاف منافع آن، بازی کنند و موجب رنجش اسلام آباد شوند؟ واقعا جالب است که رهبران طالبان اکثریت درس خوانده های مدارس پاکستانی اند و تا هنوز خانواده های شان در این کشور زندگی می کنند، چرا باید بی سنجش حرکت کنند و در رابطه شان با اسلام آباد خدشه وارد شود؟ در حالیکه منافع اسلام آباد خود تضمینی برای تداوم طالبان در قدرت سیاسی است، آسیب رساندن به این منافع، برای طالبان در حکم خودکشی خواهد بود؛
سوم: در شرایط فعلی که نیروهای مخالف طالبان را اکثریت اقشار جامعه شکل می دهد، هر نوع فاصله گیری طالبان از منافع اسلام آباد، به معنای گشودن جبهه های جدید در برابر این گروه خواهد بود. آیا عقلایی است که تصور شود که طالبان از درک این مساله عاجزند؟
چهارم: بازی موش و پشک پاکستان با طالبان، به احتمال زیاد به این علت است که اسلام آباد می خواهد نشان دهد که در هدایت طالبان، تنها نیست؛ بل متضرر اصلی حضور این گروه در قدرت سیاسی بوده است. پس سئوالی پیش می آید که چرا اسلام آباد چنین بازی پیچیده را راه انداخته و حاضر شده تا تمام سیب ها را در یک سبد بگذارد؟ در جواب باید گفته شود که با ادامه این بازی خطرناک و خونین، این کشور می خواهد نشان دهد که کنترول و هدایت طالبان به صورت مطلق در کنترول این کشور نیست و اسلام آباد نمی تواند در آینده ضامن حرکت های تروریستی گروه طالبان در مقیاس بزرگتر منطقه ای و یا جهانی باشد. همچنین برای اینکه منطقه، طالبان را تحمل کند، اسلام آباد مجبور است با راه اندازی بازی های خونین امنیتی، توجه معطوف به طالبان را به انحراف بکشاند. با این کار اسلام آباد می خواهد هم بار مسئولیت در قبال اعمال تروریستی طالبان را از شانه اش خالی کند و هم در جهت تامین نیازهای مالی و سیاسی این گروه، از پتانسیل منطقه ای، بهره ببرد و باعث شود تا منطقه با میانجیگری آن، با طالبان داخل تعامل شده و در جهت حفظ این گروه در قدرت سیاسی، کمک کنند؛
پنجم: حال باید پرسیده شود که چرا پاکستان در این بازی هوشمندانه حرکت می کند، در حالیکه نزدیک به نیم قرن است تمام نیروهای تندرو مذهبی را منحیث حربه و ابزار در خدمت منافع قدرت های بزرگ قرار داده و خود از آن بهره برده است؟ در پاسخ باید گفته شود که پاکستان به علت منطق حاکم بر دینامیک امنیتی و سیاسی در منطقه، توانسته سمپاتی و همکاری مالی، سیاسی و نظامی قدرت های بزرگ و منطقه را با خود در این پروژه داشته باشد. از سوی دیگر، چون طالبان منحیث ابزار با قدرت و هدفمند، توانسته اند تا همخوانی نزدیک با اهداف امریکایی در جهت بی ثبات سازی منطقه ای داشته باشند و این کار باعث شده تا منطقه و همسایگان برای تامین توازن و مجبوریت های امنیتی ناشی از حضور تروریسم بین المللی در افغانستان، دست به دامن طالبان از طریق پاکستان شوند. بناءاً پاکستان نمی تواند و نمی خواهد از اصل بازی دور بماند و شریک در این پروژه نباشد؛
در نتیجه، می توان گفت که در قدم اول برای پاکستان، افغانستان تحت کنترول طالبان یک فرصت تاریخی است تا مساله دیورند، عمق استراتژیک و اهداف راهبردی خود را تعقیب کرده و با خاطر راحت در پی حصول آنها باشد. چون افغانستان تحت کنترول طالبان، فاقد یک دولت قانونی است تا بتواند برای توقف بازی های خونین و امنیتی پاکستان، دست به دامان جامعه بین الملل شود و پاکستان را مسئول آن نشان دهد.
در ضمن، از اینکه موجودیت طالبان در قدرت برای منطقه و فرامنطقه، حساس نشود نیاز است تا بازی های امنیتی همانند حرکت های زیگزاگی دیپلماتیک و تحرکات نظامی، همزمان راه اندازی شوند. برعلاوه، پاکستان نمی تواند بدون افغانستان، امرار حیات کند. یک افغانستان زخمی، غرق در بی ثباتی سیاسی و ضعف اقتصادی، وابسته، درگیر بحران تروریسم، به مراتب به نفع اسلام آباد است تا اینکه افغانستان، یک کشور مرفه و بدون دغدغه امنیتی و سیاسی باشد.
پیوست به این، موجودیت گروه های تروریستی در افغانستان، خود مانعی برای رشد و گسترش فعالیت های تندروانه ی جدایی طلبانه بلوچ ها و سایر نیروهای است که می توانند امنیت ملی و تمامیت ارضی پاکستان را تهدید کنند. چون بازی معطوف به تروریسم و بهانه ی همانند تی تی پی، خود عامل سرازیر شدن میلیون ها دالر به خزانه خالی پاکستان شده و باعث می شود این کشور از درک سرکوب دشمنان بالقوه اش، با خاطر راحت زیر نام تروریسم، تمام تهدید های ناشی از تحرکات هند و منطقه را خنثی کند.
آنچه در میدان افغانستان، جریان دارد به نفع اسلام آباد است و این کشور در تلاش است تا با گل آلود کردن آب، ماهی بدست آورد که بتواند ممد تحصیل منافع حیاتی و عمق راهبردی آن در منطقه گردد. این فرصت برای پاکستان در هیچ کشور دیگری، امکان آزمایش ندارد.
تنها کشور بدون صاحب، افغانستان است که می تواند در جهت تامین منافع سایر کشورهای رقیب، موثر واقع شود. طالبان محصول پاکستانی اند و به هیچ صورت در برابر پاکستان این کارخانه از جنس خودشان، نمی ایستند. تی تی پی، برخوردهای مرزی، افت و خیز تعاملات دیپلماتیک میان طالبان و پاکستان، بازی چندگانه ای است که اهداف راهبردی این کشور را در افغانستان، حفاظت می کند. پس نباید در تحلیل این بازی، سطحی برخورد کرد و قضیه طالبان و پاکستان را ختم شده تلقی کرد.
عبدالناصر نورزاد-
خبرگزاری جمهور