تاریخ مبارزات جهادی ها درچند دهه ی اخیر درکشورهای اسلامی نشان می دهد که این ها در جنگ و براندازی حکومتها موفق بوده اند اما هیچگاه در ساختن و ایجاد دولت توفیقی نداشته اند.
اگر بخواهیم نزدیکترین تجربه ی موفق در براندازی و ناتوان در ساختن حکومت را مثال بزنیم بدون شک از براندازی حکومت داکتر نجیب بگوییم.
مجاهدین درجنگ در برابر شوروی و سرنگونی حکومت نجیب موفقانه عمل نمودند و پس ازسرنگونی حکومت کمونیستی هرگز موفق به تشکیل دولت مقتدر و باثبات نشدند.
جنگ های خونین کابل و ویرانی و خرابی کامل شهر را همه دیدیم و به خاطر داریم. جنگ های کوچه به کوچه و غارت اموال دولتی و مردم در حافظه های مردم کابل حفظ اند.
اکثریت اعضای گروهای جهادی یا بیسوادند و یا هم درک درست و دقیقی از دولتداری ندارند و به دنبال احیای خلافت اسلامی و بر گشت به صدر اسلام اند.
به تجربه ثابت شده است که نه خلافت اسلامی پاسخگوی مسائل روز است و نه هم برگشت به صدر اسلام می تواند راه حلی برای بیرون رفت از چالشهای موجود جهان اسلام باشد.
تحولات اخیر سوریه نیز بهراهی منتهی خواهد شد که جهادیهای افغانستان آن را سه دهه قبل، تجربه کردند که بسیار خونین و غم انگیز بود.
وضعیت کنونی سوریه با افغانستان دوران ورود مجاهدین به کابل شباهت های زیادی دارد.
در افغانستان آن زمان احزاب و گروههای مسلح وارد کابل پایتخت افغانستان شدند و هر کدام بخش هایی از پایتخت را اشغال و تصرف نمودند.
در ولایات نیز در بخش های مختلف احزاب جهادی مسلح مسلط بودند و هرکدام پادشاهی خود را برقرار نمودند و از نظم و حکومتداری و رفاه عامه اصلا خبری نبود.
تجربه موفق براندازی حکومت اشرف غنی بسیار تازه است با این تفاوت که اینجا گروهی یکدست آمد و قدرت را گرفت و همه را کنار زد.
گروه طالبان از بدو ورود به کابل دست به غارت اموال حکومتی و مردم زدند و در بسا موارد اقدام به اعدام های بدون محکمه و صحرایی نمودند.
با حاکمیت تک قومی گروه طالبان بیش از هشت میلیون انسان به کشورهای همسایه و سایر کشورها پناهنده شدند و آنهایی که در افغانستان ماندند با فقر، بیکاری و گرسنگی طاقتفرسایی مواجه اند.
پس ازحاکمیت گروه طالبان در افغانستان اکثریت مطلق اهل فن، تخصص، استادان دانشگاه ها و دانشمندان، کشور را ترک و دست به مهاجرت زدند.
با آنکه پس از تسلط طالبان در افغانستان، جنگ پایان یافت اما این گروه در سه سال اخیر نه تنها نتوانسته اند کوچکترین مشکل مردم را حل کنند بلکه با گذشت هر روز مشکلات مردم افزایش یافته است.
عمده ترین مشکل در این حاکمیت؛ خودسری، بی نظمی، نبود قانون و حاکمیت جنگجویان، سرگروپها و رؤسای ادارات این گروه می باشد.
در حاکمیت طالبان چیزی که وجود ندارد پاسخگویی است و حل مشکلات مردم به خدا محول می شود و این ها خودشان را در برابر مردم مسئول نمی دانند.
در ادارات دولتی همهی جنگجویان بیسواد و کمسواد و ملاهای نادان استخدام شده اند که هیچ تجربه ای در زمینهی حکومتداری ندارند.
ادارات دولتی، مؤسسات تحصیلی و شرکت های تجارتی کاملن فلج اند و مردم افغانستان جان به لب شده اند و از حکومت به اصطلاح اسلامی بیزارند.
در سوریه وضعیت ممکن است بدتر ازاین شود و باشد. گروه تحریرالشام متشکل از (۳۷) گروه است که هرکدام، فکر و خواست خود را دارند. گروههای جهادی تحریرالشام با ورود به شهرها همانند طالبان دست به غارت اموال دولتی و مردم زدند، بانک مرکزی در دمشق غارت شد و موترهای اسد را چور کردند.
با آنکه تحریرالشام وعده داده بودکه انتقام نمی گیرد اما نخستین محکمهی صحرایی را در حلب انجام دادند و این اعدامها تا پایتخت سوریه ادامه یافت.
هنوز ساعاتی از تصرف دمشق سپری نشده بود که ماهعسل تحریرالشام پایان یافت و اسرائیل میدانهای هوایی، مراکز حساس، سامانههای پدافندی، انبارهای تسلیحاتی و… را در پایتخت و شهرهای مختلف سوریه بمباران کردند.
اسرائیلی ها به عمق سوریه آمدند و تعداد زیادی شهرک و روستاها را اشغال کردند و به نزدیکی دمشق رسیده اند. آنها فعلا کماکان تمامی سیستم دفاعی، راهداری سوریه را هدف قرار می دهند.
به نظر می رسد نخستین چالش تحریرالشام تجاوز و اشغال بخشی از خاک سوریه توسط اسرائیل است که این گروه را در موقعیتی بسیار دشوار قرار داده و آنها تاکنون در قبال تمام این حملات و تجاوزگریها سکوت کرده و نظارهگر هستند.
اگر در برابر تجاوز و اشغالگری اسرائیل به خاک سوریه سکوتشان را ادامه بدهند اعتبارشان نزد گروهای تندرو در این ائتلاف و سایر گروهها صدمهی شدید می بیند.
به نظر نمی رسد که آینده ی کشور سوریه آینده ای روشن باشد. تحریرالشام با پنج معضل کلان گرفتار است: مشکل داخلی این ایتلاف، مشکل با دولت متجاوز اسرائیل، مشکل با ترکیه، با قدرتهای منطقوی و با حامیان بشار اسد.
تحریرالشام مطمئنا از نداشتن کادر متخصص در همهی عرصه ها در رنج خواهد بود و رهبر این گروه از کمبود تحصیل و تجربه در رنج است.
با توجه به این که این گروه یک گروه جنگی است شکی نیست که فاقد نیروی متخصص و تحصیلیافته هستند و در حکومتداری کاملا پایشان می لگند.
بر اساس اظهارات ابومحمدالجولانی او از امارت اسلامی طالبان اگر جنگ داخلی اتفاق نیفتد الگو برداری خواهد کرد و جنگجویان بیسواد و یا کم سوادش را در پست های مهم دولتی تعیین خواهد نمود.
سوابق گروهای تکفیری و جهادی نشان می دهد که این ها به جای پرداختن به مسایل اساسی و مهم به دنبال تطبیق شریعت آن هم شلاق زدن و تحقیر و توهین مردم خواهند رفت. به جای پرداختن به مسایل مهمی چون اقتصاد، ایجاد نهادهای تحصیلی؛ این گروه به ایجاد مدارس دینی و جمع آوری عشر و زکات خواهند پرداخت.
اگر الجوالانی چنانچه خود گفته است از امارت اسلامی طالبان الگوبرداری کند همانند طالبان با دنیایی از مشکلات مواجه خواهد شد.
تحلیلگران برجسته چندین احتمال را در تحولات سوریه مطرح می کنند، آغاز جنگ داخلی، تجزیه سوریه، تشکیل دولت فدرال و جنگ مذهبی.
در یک چشم انداز کلان آیندهی سوریه با تحولات اخیر آیندهی تاریک و تراتژیک خواهد بود. یک مستبد رفت و گروههای خونریز، وحشی و فاقد عقل و تحصیل، جای آن را گرفته است.
این گروه ها ممکن است بدتر از بشار اسد عمل کنند و زیر نام خلافت و یا امارت دست به هر جنایتی بزنند که مردم به همان کفنکش سابق محتاج شوند.
گروههای جهادی در ویرانی و نابودی سرمایههای یک کشور موفق اما در ساختن دولت ناکام اند.
شمسالدین حامد-
خبرگزاری جمهور