با سقوط شهر مهم حلب به دست گروههای تروریستی هیئت تحریرالشام، اعضا و هواداران طالبان، با صدور پیامها و نگارش متن هایی، این پیروزی را به تروریست ها تبریک گفته و به ابراز خوشحالی پرداختند. هیئت تحریرالشام نیز از بیرق طالبان استفاده می کنند و حتی آن را بعد از تصرف شهر، بر فراز ارگ حلب، برافراشتند.
چه قرائنی از ارتباط طالبان با تحریرالشام وجود دارد؟
مسئله اول قرابت طالبان و القاعده است که تا هنوز حفظ شده است. هیئت تحریرالشام ادامه جبهه النصره از زیرشاخه های القاعده است و تا هنوز ارتباطات ایدئولوژیِک خود را دارند.
هیئت تحریرالشام در حمله اخیر خود، زمانی موفق شد صفوف نیروهای مدافع خان طومان، سراقب و نهایتا حلب را بشکند و این شهرها را تصرف کند؛ که جنگجویان ترکستان شرقی مانند ازبیک ها و اویغورها وارد جنگ شدند.
این نیروها که تعدادشان به هزاران نفر می رسد، جزو ماهرترین نیروهای جنگی در میان تروریست های شامات می باشند. به این جماعت، جنگجویان تاجیکستانی را نیز باید افزود. تمام این گروهها ضمن آنکه از متحدین طالبان هستند سالها در کنار طالبان علیه اردوی ملی و مردم افغانستان نیز جنگیده اند.
کشورهای منطقه، از جمله روسیه، چین و آسیای میانه بارها راجع به حضور گروههای تروریستی ترکستان شرقی و تاجیک و ایغور در صفوف طالبان و اتحاد آنها با گروه طالبان نگران بوده و از طالبان خواسته اند که آنها را از میان خود طرد و تضعیف کنند.
با پیروزی طالبان، اکنون بخشی از آن گروهها همچنان زیر بیرق طالبان زندگی می کنند اما بخشی از این جنگجوها راهی مناطق تحت کنترول تروریست ها در شامات شده اند.
این بخش از جنگجویان زیر فرماندهی محمدالجولانی که بر لاذقیه، حما، حلب و حدود نیمی از استان ادلب تسلط دارد، در حال پیشروی به سمت سایر مناطق تحت تصرف کردها و دولت سوریه هستند.
گروه تحت رهبری الجولانی قبلا با قاطعیت از طالبان حمایت و از استقرار حکومت طالبان بر افغانستان ابراز شادمانی کرده بودند.
مسئله مهم دیگر از قرائن رابطه طالبان و تحریرالشام، حلقه واسط این دو گروه، یعنی حکومت ترکیه است. پشتیبان آموزشی، لجستکی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و جنگی تروریستهای الجولانی، ترکیه است. ترک ها بعنوان حامی تحریرالشام، با طالبان نیز رابطه بسیار خوب دارند. به نظر می رسد که ترکها بخوبی توانسته دست طالبان را در دستان تحریرالشام قرار بدهند.
ترکیه در زمان حکومت جمهوریت از جنرال دوستم و ازبیک های تحت رهبری او حمایت می کرد اما حالا رسما از حلقات ازبک درون طالبان حمایت می کنند. ترکیه علاوه بر حمایت از طالبان ازبک، اکنون جنرال دوستم را تقریبا مشابه حبس خانگی، در انقره نگه داشته است. به او و اطرافیانش اجازه هیچگونه فعالیتی نمی دهد، حتی برخی نزدیکان او را دیپورت هم کرده است. این یک چرخش بزرگ ترکیه به سمت طالبان است. این حکومت منافق، حتی به سایر رهبران سیاسی-جهادی مقیم ترکیه نیز اجازه کمترین فعالیت سیاسی را نمی دهد.
رابطه ای که تا اواخر حکومت جمهوریت تا حد جنگ لفظی با طالبان پیش رفت اکنون به محکمترین رابطه میان ترکیه و طالبان تغییر کرده است. این چرخش چه دلیلی می تواند داشته باشد جز همکاری طالبان با ترکیه در یک پروژه سیاسی، تروریستی و ایدئولوژیک که اتفاقا طالبان نیز بسیار مایل به آن هستند.
ما حتی حضور مستقیم جنگجویان پشتون در میان صفوف هیئت تحریرالشام را نمی توانیم نفی و انکار کنیم. اگر دقت کرده باشید، طالبان خیلی دقیق اوضاع را در مناطق جنگی سوریه بصورت ساعتی رصد می کنند؛ در حالیکه آنها چندان تمایلی به رصد جنگ غزه و لبنان نداشتند. اعضای طالبان به تحولات میدانی در سوریه، واکنش نشان می دهند. این حاوی و حاکی از ارتباط آنها با جبهات جنگی تروریستی در سوریه است.
مسئله مهم دیگر که نباید از آن، غافل ماند اینست که طالبان نیز در پی صدور الگو و تجارب تروریستی خود و مایل به تکثیر ایدئولوژی جهادی خویش بر جغرافیای ورای افغانستان خصوصا در شامات و فراتر از آن، هستند. خیلی از ما بعنوان ناظر و به حیث متضرر از سیاست های مذهبی طالبان، از آن، غافل هستیم. طالبان حقیقتا خطری فراتر از تصور کسانی است که تا حال، آنها را جزو محور مقاومت و جنبش اصیل منطقه می دانستند.
و نهایتاً دلیل اینکه رگ طالبان به سمت گروههای تروریستی مقیم لاذقیه و ادلب می پرد، ضدیت آنها با شیعیان و اندیشه های تکفیری آنها است. طالبان از شیعه تنفر دارند. اقتدار شیعه و جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه را تحمل نمی توانند. لذا شیعه قوی و ایران قدرتمند را به نفع خود نمی دانند. طالبان به سهولت امکان اعزام نیرو به ترکیه و لاذقیه را دارند.
همچنین نگاه مشترک آنان به داعش است. ابومحمد الجولانی راجع به داعش دقیقا حرف طالبان را می زند. هردو گروه، داعش را پروژه امریکایی و مخرب برای ایدئولوژی خود می دانند. این مسئله نیز هر دو گروه را به هم پیوند زده است.
اگر موارد فوق الذکر غیرواقع است؛ طالبان اعلام کنند.
به هرحال، طالبان را باید بعنوان یک خطر بزرگ تروریستی و مخل امنیت جمعی دید؛ گروهی که با ایدئولوژِی خود، اندیشه های تکفیری، ماجراجویی و بلندپروازی خاص خود را دارد. کسانی که در شناخت طالبان، اشتباه کنند قطعا زیان می بینند.
محمد جورکشانی-
خبرگزاری جمهور