در محاسبات قدرت های بزرگ، همواره تقسیم بندی شمال غنی و جنوب فقیر، یک اصل بنیادین و قابل تایید است. نزاع های تاریخی، رقابت های ایدئولوژیک میان کشورهای قدرتمند، ترویج خشونت، فروش اسلحه و ارائه برنامه های استعماری زیرنام کمک و همکاری برای کشورهای در حال توسعه، در قالب دکترین استعمار نوین، مبیّن این امر است.
بعداز جنگ جهانی دوم، ایجاد بلوک شرق و غرب و رقابت شدید اقتصادی و سیاسی میان اتحادشوروی سابق و ایالات متحده امریکا، روند استعماری کشورهای فقیر اما دارای منابع عظیم طبیعی و انسانی، تحت نظریه های لیبرالیسم و کمونیسم، بر شدت تقسیم بندی شمال غنی و جنوب فقیر افزود. اما پس از فروپاشی شوروی و یکه تازی امریکا، دیگر رقیبی برای طمع بالای امریکا جهت بلعیدن سرمایه کشورهای فقیر اما در عین حال، دارای منابع عظیم طبیعی وجود نداشت.
این روند برای چندین دهه متوالی، در جهت تامین منافع امریکا، جریان داشت. اما با تشکیل بریکس در سال 2001، ایده مالکیت بلامنازع جهان توسط امریکا، با چالش های جدی مواجه شد. در واقع بریکس، جنوب جهانی و ساخت پارادایم جدید در نظم بین المللی پیش رو که ما معمولا آن را به نام نظم پسا قطبی می شناسیم، ایده های امیدوار کننده ای برای تحول در نظم ناعادلانه موجود، حساب می شوند. اگرچه بریکس که حالا بهتر است آن را بریکس پلاس بگوییم چون این تنها کشور های قدرتمندی مانند روسیه، چین، افریقای جنوبی، برازیل و هند نیستند که ایده ی اولیه این گروه را شکل می دادند؛ بل با عضویت کشورهای بیشتری همانند ایران، امارات، ایتوپی، مصر و ترکیه (به علت مخالفت هند، حق عضویت ترکیه در بریکس، وتو شده است) یک تحول جدید در ایجاد این پرادایم، حساب می شوند.
بریکس ایده غالب تصور در محور تمدن غربی مبتنی بر پیمان وستفالیا را به چالش می کشد و در عوض، به توزیع امتیازات به گونه عادلانه و بدون درنظرداشت محدودیت های جغرافیایی و یا جنوب جهانی، در تلاش است تا یک فرصت بی سابقه را در تعاملات بین المللی، چه در عرصه سیاسی و اقتصادی و چه در زمینه های نظامی و امنیتی، بنا نهد. این گروه با طرح ایده ی چندجانبه گرایی، در پی تقویت پارادایم های سیاسی و اقتصادی ای است که محور اصلی و دغدغه کلی آن را یک تفکر غیرغربی، شکل می دهد.
در همین راستا، تلاش های همزمان بریکس پلاس برای ایجاد ساختارهای موازی با سیستم بریتون ودز همانند صندوق ذخیره ارزی و بانک توسعه نوین دو رقیب عمده صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، این تصور را تایید می کند که به زودی باید طرح دلارزدایی، به مثابه عمده ترین اقدام در جهت تحقق اهداف این گروه، محقق شود.
در طرح جایگزین بریکس به عوض بریتون ودز که مصادیق اجتماعی آن، منبعث از مؤلفه هایی چون دموکراسی و حقوق بشر است، طرح حاکمیت دولت ها در قالب اقتدارگرایی حکومتی و تجویز نظم عادلانه، جای دارد. بریکس پلاس، یک ایده بیشتر منبعث از خستگی و فرسودگی از رهبری خرابکارانه ی امریکا است. یک واکنش است در برابر ناتوانی امریکا در امر تامین ثبات جهانی.
بریکس پلاس، تلاش دارد تا با ایجاد همگرایی سیاسی، اقتصادی و امنیتی در چهارچوب پیمان شانگهای منحیث بازوی نظامی اش، همانند ناتو در قالب دکتورین ضد استعمار، عمل کند. در عرصه اقتصادی این گروه، ظرفیت بالای دارد. وزن اقتصادی بریکس، در حدی است که در طولانی مدت می تواند، قطب جدیدی از تفکر غیرغربی را در وسیعترین شکل آن، ترویج کند و یک تفکر بین المللی غالب به شمار رود.
بر اساس اطلاعات موجود، 46 درصد از جمعیت، 40 درصد از ذخایر نفت، 45 درصد از تولید نفت، 32 درصد از خشکی زمین، 37 درصد از تولید ناخالص داخلی، 20 درصد از ذخایر طلا ، 32 درصد از تولید طلا، 30 درصد از سرمایه گذاری مستقیم خارجی، 40 درصد از ذخایر خارجی، 42 درصد تولید غلات، 40 درصد مصرف غلات را در خود جای داده است.
اما برای قرار گرفتن در جایگاه رقیب نظم موجود امریکایی، هنوز راه دور و درازی را در پیش دارد. چالش های زیادی فراروی بریکس موجود است که تا حدی توانسته بر روند همگرایی بیشتر سیاسی و اقتصادی در درون این گروه، تاثیر بگذارد. از فقدان همگرایی سیاسی و تفاوت در نظام های سیاسی کشور عضو گرفته، تا عدم توافق برای دنبال کردن اهداف متفاوت توسط اعضا، موجودیت اختلافات ارضی و مرزی، عدم تلاش برای ایجاد یک حوزه مشترک اقتصادی و دارای تعرفه های کمتر گمرکی از جمله چالشهای این گروه است. بریکس پلاس یک گروه است، زیرا تا هنوز نه دارای اساسنامه است و نه هم ارگان های مطلوب را در جهت نیل به اهداف، توانسته طراحی کند.
در عین حال بریکس پلاس، توانسته موفقیت هایی هم داشته باشد: از تطبیق پروژه هایی مانند یک کمربند یک جاده چین، ایجاد بانک توسعه نوین، ایجاد صندوق ذخایر ارزی، حمایت از طرح شمولیت هند و برازیل در شورای امنیت، شرقی سازی سیاست های جهانی در سازمان ملل متحد، جلب توجه سایر کشورها برای درخواست عضویت در این گروه، ایجاد فضای بیشتر غیرغربی، تاسیس نهادهای مستقل بین المللی، نظم بین الملل ضد لیبرال، طرح دلارزدایی، تلاش برای ایجاد یک ارز واحد، ارائه قرضه برای کشورهای نیازمند جنوب فقیر، می توان نام برد.
به هرحال، بریکس پلاس یک ساختار به شدت غیرغربی، دارای اعضایی با اهداف متفاوت و نظام های سیاسی ناهمگون است. خصلت واکنشی دارد و نتوانسته یک نوع همگرایی ژئوپولیتیک را تجربه کند. زیرساخت هایش، هنوز برای کار بیشتر، نیازمند همگرایی سیاسی و اقتصادی اعضای آن است. اما در عین حال، پیام ایجاد یک قطب را می دهد که مستلزم تلاش فراوان است تا با رقیبش امریکا، برابری کند.
این ساختار تلاش دارد تا پیام رهایی از استعمار نوین را برای مردم جنوب فقیر و یا به گفته خودشان، جنوب جهانی را بدهد. عدالت را تامین کند و در جهت ساختارهای موازی اقتصادی، تلاش بیشتر نماید. بریکس پلاس، در اصل یک مفکوره چینی و روسی است؛ تا یک تفکر برازیلی و هندی که در تلاش ایجاد موازنه در روابط شان با امریکا و شرق هستند.
بریکس در صورت تداوم روند موجود و حفظ دستاوردهایش، میتواند یک ساختار به شدت تاثیرگذار در آینده تعاملات بین المللی، شمرده شود.
عبدالناصر نورزاد-
خبرگزاری جمهور