3- عمدتا مطرح می شود که ادعای تغییر احکام و تاریخمند ساختن آن با کاری که یهود انجام می دادند، تفاوتی ندارد، آنها حکم خدا را تغییر می دادند و طبق زمان و منافع خودشان حکم می کردند، شما هم همان راهی را می روید که آنها می رفتند.
در پاسخ به آن باید گفت: اول اینکه موقف اسلام، به خصوص قرآن کریم و سنت نبوی درباره تورات یک موقف ثابت و یکدست نیست، از یکسو می فرماید: « فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ» [البقرة: 79] ترجمه: پس واى بر كسانى كه كتاب [تحريفشدهاى] با دستهاى خود مىنويسند سپس مىگويند اين از جانب خداست تا بدان بهاى ناچيزى به دست آرند پس واى بر ايشان از آنچه دستهايشان نوشته و واى بر ايشان از آنچه [از اين راه] به دست مىآورند.
آنها به تحریف کتاب خدا می پرداختند و یا از نزد خودشان می ساختند، و از سوی دیگر در جای دیگری می گوید:«وَكَيْفَ يُحَكِّمُونَكَ وَعِنْدَهُمُ التَّوْرَاةُ فِيهَا حُكْمُ اللَّهِ ثُمَّ يَتَوَلَّوْنَ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَمَا أُولَئِكَ بِالْمُؤْمِنِينَ» [المائدة: 43] ترجمه: و چگونه تو را داور قرار مىدهند با آنكه تورات نزد آنان است كه در آن حكم خدا [آمده] ستسپس آنان بعد از اين [طلب داورى] پشت مىكنند و [واقعا] آنان مؤمن نيستند.
درجای دیگری می فرماید:« إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء...»[المائدة: 44] ما تورات را كه در آن رهنمود و روشنايى بود نازل كرديم پيامبرانى كه تسليم [فرمان خدا] بودند به موجب آن براى يهود داورى مىكردند و [همچنين] الهيون و دانشمندان به سبب آنچه از كتاب خدا به آنان سپرده شده و بر آن گواه بودند.
همینگونه در ادامه آیه دیگر می فرماید:« وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ...»[المائدة: 45] و در [تورات] بر آنان مقرر كرديم كه جان در مقابل جان و چشم در برابر چشم و بينى در برابر بينى و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان مىباشد و زخمها [نيز به همان ترتيب] قصاصى دارند...
همینگونه در روایات متعددی آمده است که به طور نمونه چند روایتی از آن را اینجا نقل می نماییم تا خواننده بتواند جایی برای فکر کردن پیدا کند:
عبدالله بن عمر نقل می کند که نزد رسول خدا زن و مرد زنا کار از قوم یهود آورده شد، پیامبراسلام نزد یهود رفتند و از آنها پرسیدند که حکم تورات در باره زنا کار چیست؟ آنها گفتند: حکمش اینست که روی هردو سیاه شود و پس از این که به صورت معکوس نشانده می شوند، در شهرگشتانده شوند؛ پیامبر به آنها فرمودند: اگر راست می گویید، تورات را بیاورید؛ تورات را آوردند و متن را خواندند، به جایی که نوعیت مجازارت تعیین شده بود، رسیدند، دست خودرا بالای آن گذاشتند و خواستند که بگذرند، عبدالله بن سلام که در صحنه حضور داشت، به رسول خدا گفت: به او بگویید که دستش را بردارد و آنچه که در زیر دستش قرار گرفته است، آن را بخواند، وقتی دستش را برداشت، در زیر دست او آیه رجم بود، به آنها دستور دادند تا افراد زناکار طبق آن سنگسار شوند. ( این روایت را بخاری، حدیث4556 و مسلم حدیث 1699 و تمامی منابع حدیثی نقل کرده اند.)
از ابوهریره روایت است که فرمود: اهل کتاب تورات را به عبرانی می خواندند و برای مسلمانان به عربی تفسیر می کردند، رسول خدا فرمودند: « لا تُصَدِّقُوا أَهْلَ الكِتَابِ وَلا تُكَذِّبُوهُمْ... اهل کتاب را نه تصدیق کنید و نه تکذیب نمایید، بگویید که به خدا و آنچه که برای ما نازل شده است، ایمان آورده ایم» ( صحیح البخاری حدیث 426)
از یکسو ستایش از تورات است که نور است، هدایت است و از سوی دیگر متهم ساختن به این که به تحریف تورات پرداخته اند، اگر تورات تحریف شده است، پس چگونه قرآن به مردم یهود می گوید که طبق آن عمل کنند؟ اگر تورات تغییر کرده است، چطور می تواند دارای نور باشد؟ اگر علمای یهود به تحریف تورات پرداخته بودند، چرا قرآن هدایت می دهد که بروید و به تورات عمل کنید؟! از یکسو مدعی هستیم که دین ما جهانی است و از سوی دیگر خود قرآن می گوید که به تورات عمل کنید، از یکسو می گوییم که دین اسلام ناسخ همه ادیان است و از سوی دیگر خود پیامبراسلام می روند و تورات را می خواهند و می خوانند و بعد مطابق آن عمل می کنند! این بحث بسیار پردامنه است و حتما درجای خودش به بررسی خواهیم گرفت.
این یک طرف بحث است که با یک برخورد ابتدائی متوجه می شویم که برخورد قرآن و حدیث با تورات و انجیل دارای موقف ثابت نیست که باید درباره آن درجای دیگری بحث بیشتر نماییم، اما در این مقام باید گفت: هدف ما از تغییر، رفتاری نیست که طبق حکایت قرآن اهل کتاب انجام می دادند، اهل کتاب حکم را درحالی از نزد خودشان به مردم می گفتند که نشان می دادند حکم مذکور، از جانب خدا است، نمی گفتند که از جانب خود شان است، بلکه فهم و درک خودشان را تحت عنوان حکم تورات می قبولاندند. دوم اینکه تحریف اهل تورات در تطبیق احکام بود، نه اصل حکم، طوری که حکم را بر افراد ضعیف و بی واسطه تطبیق می کردند ولی یا زورشان به زورمندان نمی رسید و یا هم پول داران مجازات را می خریدند و جلو تطبیق آن را به خودشان می گرفتند که این امر موجب اعتراض قرآن قرار گرفت؛ این درحالی است که تغییر احکام در اسلام، چیز پنهانی و مخفی نیست، کسی مدعی آن نشده است که این حکم در قرآن است، بلکه تغییر احکام دراسلام مبتنی بر اصول و قواعدی است که فلسفه بوجود آمدن ادیان آن را تایید می کند، طرفداران اصلاحات طبق قواعد اصولی براین حکم تاکید می کنند که اگر رسول خدا امروز زنده می بود، همین حکم را می کرد، پس حکم تجدید شده حکمی نیست که تابع هوای نفس فرد باشد و یا در مخالفت با اسلام بیان شده باشد، بلکه با اقتدای به پیامبراسلام و در راستای تقویت اسلام این تصمیم گرفته شده است.
بنابراین موضوع فوق با کاری که اهل کتاب می کردند، هم از ناحیه محتوایی فرق می کند و هم از زاویه روش شناختی متفاوت است.
اکنون به ایراد دیگری می پردازیم که همیشه گفته می شود: آیا شما از خدا و رسول دانا تر هستید؟
ادامه دارد....
دکتر محمدصالح مصلح-
خبرگزاری جمهور