عاشورایی دیگر فرا رسید؛ تقابل تاریخی و تکوینی دو نیروی متعارض و متخاصم تاریخ که در نیمروز داغ عاشورای سال ۶۱ هجری در کویر تفتیده کربلا به اوج ظهور رسید و از آن گاه تا امروز و تا همیشه تاریخ، جریان خواهد داشت.
آنچه در کربلا واقع شد، در همانجا با شهادت امام حسین و یاران و دودمانش به پایان نرسید؛ بلکه آغاز شد؛ چرا که یزید و اعوان و انصارش زنده ماندند، و این یک پیام نمادین دارد برای همه آنهایی که پس از آن تاریخ به دنیا آمدند و زندگی کردند.
یزید ماند و با ریختن خون خدا در سرزمین بلا به ما نشان داد که نبرد خیر و شر، حق و باطل، سپیدی و سیاهی، زیبایی و زشتی، نور و ظلمت، روز و شب همچون همیشه استمرار خواهد داشت؛ بنابراین هدف بنیادین قیام امام حسین همچنان تا به زیر کشیدن باروی ظلم و جور، پا برجاست.
در آنسو زینب ماند؛ مظلومترین زن همه دوران ها و سراسر تاریخ که از کودکی تا بزرگسالی، غم دوران دید، رنج روزگاران کشید، زهر هجران نوشید و زجر حرمان چشید. زینب ماند تا نشانه های حسینیت باقی بماند و خط سرخ خون او به مثابه نشانگان هدایت، پیشاپیش همه طالبان حق، جویندگان حقیقت و مبارزان عدالت، راه نشان دهد.
از این منظر، همه آنانی که در کربلا جان فشاندند و حماسه آفریدند و با رسوایی بیدادگران و ستمپیشگان و غاصبان کرسی خلافت و جایگاه عدالت، تاریخ ساختند، بار سنگین ادامه راهی را که با خون خویش ترسیم کردند، بر دوش آیندگان قرار دادند و اینک این ماییم که باید مشخص کنیم در کدام سوی این تاریخ دوگانه ایستاده ایم و با حسین و یزید درون و دوران خویش چه می کنیم.
هریک از پرسوناژهایی که در نمایش شگفت انگیز تراژدی کربلا نقش بازی کردند، نماد و اسوه و الگویی برای همگنان خویش در آینده اند؛ اما در این میان، وضعیت و موقعیت «حر» بیش از همه به ما نزدیکتر و شبیه تر است.
همه ما در مقاطع فراوان زندگی در موقعیت حر قرار می گیریم؛ در جهنم جانکاه تصمیم، در دوراهی دشوار انتخاب، در بزرخ زجرآور تردید. این نشان می دهد که حسین و یزیدی در درون ما همچنان و همواره در جنگ اند. حق و باطلی، شیطان و رحمانی، ظلمت و نوری، شب و روزی باهم گلاویز اند و این ماییم که در نهایت باید انتخاب کنیم که حر و رها شویم و چون آزاده ای رهیده از بند تعلق، همه بندهای بازدارنده را باز کنیم، همه گسل های گرفتاری را بگسلیم و به هرچه تعلیق و تردید و تخییر و تأنی است با قدرت و صلابت پشت پا بزنیم و در جانب روشن تاریخ بایستیم و به بیداد و بی عدالتی و ستم و سیاهی و غصب و غارت و ظلم و جور، نه بگوییم و حسینوار جان گران در کف دست بنهیم و به مبارزه ای عاری از ملاحظه، پا به میدان نبردی عاشورایی بگذاریم و نام و نشان مان را در ارتش عاشوراییان، جاودانه کنیم، یا مصلحت و محافظه کاری پیشه کنیم و به سالوس و ریا متوسل شویم، منفعت را بر حقیقت ترجیح دهیم و از معرکه های مرگبار و وادی های خون و خطر، پا پس بکشیم و گوشه عافیت برگزینیم.
بر این اساس، فرای تفسیرهای فرقه گرایانه و اغلب بی ربط و انحرافی و التقاطی که از عاشورا به دست می دهند، عاشورا در عین حال، ریشه در نهانی ترین جزایر جانمان دارد؛ نبردی در درون؛ آنجا که نیروهای نیکی و بدی در پیکاری مدام و مستمر برای کشاندنمان به سمت خودشان هستند. این است که عاشورا جنگی برای همه دوران ها و در درون همه انسان هاست. تنها کسانی در این نبرد، پیروز و سرخروی خواهند شد که در آن دوراهی دشوار تردید و تصمیم، «حر» شوند و سوار بر اسپ چموش نفس خود به قلب اردوی ستم بزنند و به جنگ سیاهی بروند و جاودانه شوند.
علی موسوی -
خبرگزاری جمهور