یکی از مهمترین وسیله کسب معنویت و تقرب به خداوند، روزه گرفتن است که فضیلت فراوانی برای آن در قرآن و سنت وجود دارد؛ از طرفِ دیگر، عباداتی مثل روزه، فقط انجام اعمال ظاهری و امساک از «اکل و شرب» نیست؛ عبودیت نیازمند آن است که عابد، روح عبادت را درک کند. یکی از سالکان طریقت و طالبان حقیقت، مولانا جلال الدین محمد بلخی است که در عرصه عبور از «صورت» به «معنا»، مشهورتر از آن است که وصف گردد و بدیهی است که روزه یکی از اسباب کسب معناست و باید دید که تجربه عرفانی مولانا از روزه چیست و چه نگاهی نسبت به روزه دارد؟
1 – هویتشناسی روزه
مولانا برای روزه و یا امثال آن – مثل نماز – هویت مستقلی قایل نیست، بلکه عبادات را وابسته میداند:
پس نکو گفت آن رسول خوشجواز
ذرهای عقلت بِه از صوم و نماز
زان که عقلت «جوهر» است این دو «عرض»
این دو در تکمیل آن شد مفترض
در منطق و فلسفه، جوهر را حقیقتی میدانند که قایم به خود است و برای وجودش، نیاز به چیزی دیگری ندارد و اما عَرَض، اگر بخواهد موجود گردد باید در یک موضوعی قرار بگیرد و گرنه معدوم است... از نظر مولانا، نماز روزه عَرَض است و اگر بخواهد به عنوان یک هویت عبادی بروز پیدا بکند، باید در یک موضوعی مثل «عقل» که تجلی از عقل کل (خداوند) است، قرار بگیرد و همه این ها باهم، به عنوان یک فریضه دینی هویت پیدا میکند.
از نظر مولانا، عرض میتواند واسطه جوهری دیگری شود و سبب اصالت یک حقیقت شود:
این عرض با جوهر آن بیضهست و طیر
این از آن و آن ازین زاید به سَیر
پرنده، جوهر و قایم به ذات و بیضه عرض است و جوهری که از او عرض (بیضه) متولد شده است، میتواند سبب جوهر دیگری گردد یعنی آن بیضه به جوهر (پرنده) تبدیل شود... روزه و نماز در نگاه مولانا، عرضی است که می تواند سبب تولید جوهری به نام روح عبادت و معنویت گردد که مولانا در کتاب «فیه ما فیه» بدان اشاره کرده است.
2 – روزه نشان اعتقاد دینی است
مولانا برخلاف بعض عرفا که آنها زمانی از هفت مرحله عشق به ادعای خودشان میگذرند، دیگر به روزه و نماز بها نمیدهند، چون فکر میمردند از دریای معرفت خدایی سیراب شدهاند... اما مولانا در عین معرفت و معنویت، خودش را تشنه معنویت میداند و آن را به وجه احسن انجام میدهد و دیگران را نیز به آن توصیه میکند:
این نماز و روزه و حج و جهاد
هم گواهی دادنست از اعتقاد
گوهری دارم ز تقوی یا سخا
این زکات و روزه در هر دو گوا
روزه گوید کرد تقوی از حلال
در حرامش دان که نبود اتصال
مولانا ماه روزه را فرصتی غنیمت میشمارد که این فرصت معنوی، به منزله شرابی است که روح و جان مولانا را تازه میکند:
الا صوموا فان الصوم غنم
شراب الروح یشربه الصیام
این شراب، نه شرابی است که عوام می فهمند و به تعبیر مولانا، «باده خاص» است که بارها مولانا از آن چشیده و به وجد آمده است و روزه در جهانبینی مولانا، یکی از آن «باده خاص» است:
خیال دوست بیاورد سوی من جامی
که گیر باده خاص و زخاص و عام مترس
بگفتمش مه روزه است و روز، گفت خموش
که نشکند مَیِ جان، روزه و صیام مترس
3 – روزه واقعی
در دعای روز اول ماه مبارک رمضان میخوانیم که «اللهم اجعل صیامی صیام الصائمین». عبادت واقعی آن است که شخص عابد، اثر وضعی عبادت را بارها مشاهده کند و لطف معبود را به عیان به بیند؛ اکثر عباد و زهاد، از عبادت و زهد شان بهرهای نمیبینند، چون درک آنها از عبادت، فقط انجام ظواهر بوده و به روح و حقیقت عبادت پی نمیبرند؛ مولانا وقتی عباداتی مثل روزه را انجام میدهد، هر لحظه از الطاف ذات حق بهره می برد و بدان افتخار میکند:
ز قند یار تا شاخی نخایم
نماز شام روزه کی گشایم
که دارد روزه هم چون روزه من
کز او هرلحظه عیدی میربایم
مولانا گفته است که اگر روزهداران در اواخر رمضان و در عید فطر، از خداوند عیدی شان را میگیرند، من در هرلحظه این عیدی را دریافت میکنم.
4 – روزه سپری برای هوای نفس
مطابق حدیثی که از رسول خدا وارد شده است: «الصوم جُنة من النار» پیامبر روزه را سپری در برابر آتش جهنم دانسته است و مولانا با الهام از این حدیث هشدار میدهد که مبادا در زمانی که هوای نفس به تو غلبه کند و تو از این سپر (یعنی روزه) استفاده نکنی:
چو پیغمبر بگفت الصوم جنه پس بگیر آن را
به پیش نفس تیرانداز زنهار این سپر مفکن...
علیظفر یوسفی- خبرگزاری جمهور