نسبت امام علی علیه السلام و ما، صرفا نسبت امام و امت نیست، نسبت امام و انسان است. نه از این حیث که ما همه انسانیم؛ بل از آنجهت که علی، امام است؛ امام انسان، نه صرفا امام انسان مسلمان.
وقتی میگوییم علی امام انسان است، او را از دایره محدود مذهب، قالب تنگ ایدئولوژي و دیواره انحصاری فرقهها و نحلهها، فراتر قرار میدهیم.
علی امام انسان است؛ نه فقط امام اسلام. او به همه بشریت تعلق دارد و درست به همین دلیل هم هست که کافر و مؤمن، مسیحی و مسلمان، همه طیفها و طبقات انسانی، به او عشق میورزند، از او میگویند، برای او میخوانند و او را میخوانند.
علی امام عدالت و اسوه کامل حقیقت است و هرکه به اسلوب این اسوه، نیازمندتر است، به او نزدیکتر است.
ما به عنوان «شیعیان» امام علی ممکن است به این امر مباهات کنیم که همه انسانها به امام مان عشق میورزند، احترام میگذارند و در وصف او میسرایند و میخوانند؛ اما این چیزی از شأن امامت علی برای همهی انسانها در همه عصرها و نسلها کم نمیکند.
علی، خود عدل است و هر کسی که در این جهان، در جستجوی عدالت است، علی را امام و اسوه و الگو و رهبر و پیشوا و پیشاهنگ خود میداند.
عشق به عدالت، حتما و لزوما عشق به علی را به همراه دارد؛ زیرا علی اسوه کامل رهبری است که به عمیقترین مفاهیم و مقولههای حقوق بشری، مؤمن و ملتزم است. بیاننامه حقوق بشری امام علی که در قالب نامهای سرشار از آموزههای بلند عرفانی و الهی و اصول حاکمیت دینی، از جانب او به مالک اشتر، ارائه شده است، از سرمایههای عظیم بشر در زمینه حقوق بشر و حکومت دادگر و عدالتگستر اسلامی و متعلق به همه انسانهای آزاده و جویندگان بیقرار عدالت و حقیقت در همه مقاطع تاریخ زیست انسان در این جهان است.
با این حساب، علی امام انسان است؛ انسانی که دیرگاهی است با از دست دادن اماماش، سرگشته و بیپناه در جستجوی کورسویی از عدالت در زمینی سراسر ستم و بیداد و بیعدالتی و اجحاف و فرمانروایی حاکمان جائر و ستمکار است.
ناگفته روشن است که بشر از زمانی که قدرت و حکومت را مسؤول رتق و فتق امور قرار داده است، درگیر مبارزه با فساد و مظاهر آن و تامین عدالت و برقراری عدل و داد در جامعه بوده است.
در این میان، پنج سال درخشان و طلایی در تاریخ حکومتهای انسانی وجود دارد که در آن، عدالت به تمام و کمال به اجرا درآمد؛ زیرا کسی که در رأس امور قرار داشت، بیش از همه حاکمان، نسبت به این دو امر مهم، دغدغه داشت و با درکی کامل و کافی از قانون و حق و عدل و شرع و معیارهای دادگستری و عدالتمحوری، تمام تلاش و انگیزه و قدرت خود را صرف تحقق مبارزه با فساد و عوامل و مظاهر آن و تامین عدالت و داد بر پایه آنچیزی کرد که قرآن میفرمود و خدا و رسولاش میخواستند.
مرحوم شریعتی، سالهای زندگی امیر مؤمنان علی علیه السلام را به سه دوره تقسیم میکند: ۲۳ سال جهاد برای مکتب، ۲۵ سال سکوت برای وحدت، ۵ سال حکومت برای عدالت.
عدالت و مفهوم و معنای آن هم در حکمت و هم در حکومت علوی، بازتاب وسیع و صریحی داشته است؛ تا آنجا که گاه تصور میشود، ایشان در خلافت پنجسالهی شان، دغدغهای جز تحقق عدالت نداشته است.
تاریخ شهادت میدهد که حضرت امیر علیه السلام، پس از قتل خلیفهي سوم و در پی هجوم مردم بر او برای بیعت با وی به عنوان خلیفه، هیچ علاقهای به خلافت و حکومت نداشت و یکی از مهمترین عوامل این اکراه و بیمیلی و خویشتنداری، سختیها و صعوبتهای سنگین اجرای عدالت و مبارزه با فساد بود.
حضرت، در نخستین استدلالی که در باره اکراهش از پذیرش درخواست مردم برای حاکمیت و خلافت، مطرح کرد، فرمود: دلها بر این امر استوار و عقلها ثابت نمیماند، چهره افق حقیقت را ابرهای تیره فساد گرفته و راه مستقیم، ناشناخته مانده است. آگاه باشید! اگر دعوت شما را اجابت کنم طبق آنچه خود میدانم با شما رفتار میکنم و به سخن این و آن و سرزنش سرزنشکنندگان گوش فرانخواهم داد. اگر مرا رها کنید، من چون یکی از شما هستم، شاید من شنواتر و مطیعتر از شما به امیر باشم. در این شرایط من وزیر و مشاور تان باشم بهتر از آن است که امیر و رهبر تان شوم.
این در شرایطی بود که با توجه به اوضاع آشفته و نابسامان جامعه اسلامی در آن زمان، به باور بسیاری از مردم، هیچچیزی جز منطق و حکمت و تقوا و تعهد علوی، قادر به راستکردن کژیها، برچیدن فساد و زدودن آلایشهای حکومت اسلامی نبود.
اما امام، نگران مساله دیگری بود. ایشان میدانست که اجرای حق، استقرار و اقامه عدل و مبارزه با فساد، سختیهای فراوانی دارد؛ سختیهایی که ممکن است مردمی که بر او برای پذیرش خلافت، هجوم برده بودند و بسیاری از سران و بزرگان آن روزگار جامعه و حکومت اسلامی، توان برتافتن آن را نداشته باشند.
امامی که به حق و عدل برگماشته شده بود نمیتوانست مناصب حکومتی را بر پایه روابط شخصی، علایق فردی، نسبتهای خانوادگی و فضیلتهای موروثی اشراف و اغنیا، میان میراثخواران حکومت تقسیم کند، بیتالمال را به صورت گزینشی و نه بر پایه اصل مساوات و یا بهرهوری و لیاقت عادلانه افراد، بین افراد ذینفوذ، ثروتمندان و حامیان قدرت حاکم، به صورت کم و زیاد، قسمت کند و به حراج بگذارد، فساد، ظلم، ستم، تبعیض، حیف و میل بیتالمال مسلمین، نابرابری اجتماعی، فاصله عمیق فقرا و اغنیا و صدای ضعیف مظلومان، برای امام، قابل تحمل نبود و به همین دلیل، او میدانست وقتی عدالت به معنای دقیق کلمه آنگونه که خدا و پیامبر و قرآن فرموده بود به اجرا درآید، گروهی به مخالفت برخواهند خاست و سر ستیز و ناسازگاری در پیش خواهند گرفت.
برای شرایط آن روز جامعه اسلامی با توجه به درک عمیق و عاقبتاندیشانهای که مولای خردمندان داشت، هزینههای اعمال عدالت، استقرار حق و برپایی عدل و داد و مبارزه با فساد و مفسدان، سنگینتر از آن بود که هواخواهان ایشان تصور میکردند...
با توجه به چنین کنش و نگرشی، بدیهی است که همه انسانها علی را ورای خوانشهای تنگاندیشانه مذهب، امام انسان میدانند و به او و سیره و سلوک او اقتدا میکنند.