حامد کرزی؛ رئیس جمهوری پیشین در یک گفتگوی رسانه ای در پاسخ به این سؤال که چرا در زمان ریاست جمهوری وی صلح با طالبان صورت نگرفت، ضمن انتقاد از کشورهای غربی، امریکا را مسؤول این ناکامی دانست.
کرزی در پاسخ به اینکه چرا وی در زمان ریاست جمهوری اش به آنچه که اشرف غنی در روند صلح با طالبان به آن دست یافت، نرسید، اقدامات غربیها در جنگ ۱۷ ساله افغانستان را مقصر شمرد و گفت: در کنفرانس بینالمللی ۲۰۰۱ درباره افغانستان که در بن آلمان برگزار شد طالبان نیز باید شرکت میداشت. اینکه این گروه را از چنین کنفرانسی مستثنی کنیم اشتباه بود.
وی ادامه داد: امریکا دست به اقدامی تلافی جویانه علیه طالبان زد و طالبان را با این اقدام به سمت مناطق کوهستانی و در داخل پاکستان سوق داد.
کرزی گفت: طالبان همچون دیگر افغانها به دنبال صلح اند و میشد آنها را پای میز مذاکره کشاند؛ در حال حاضر راهی طولانی برای دستیابی به صلح در پیش داریم.
سخنان تازه آقای کرزی در واقع بیان مکرر یک رویای تکراری است که هرگز آنگونه که او می پسندید و آرزو داشت، تعبیر نشد.
انتظار کرزی از دعوت طالبان در کنفرانس بن، بدان معناست که او اساسا طرفدار براندازی رژيم سیاسی طالبان نبود؛ بلکه قائل به بازسازی و ترمیم آن با مشارکت دادن چند مهره قبیله گرای دیگر بود؛ چیزی که در نهایت، ترکیب قومی قدرت را به هم نریزد و «برادران» کرزی همچنان سلطه تاریخی خود بر سرنوشت سیاسی مردم و اقوام گوناگون ساکن افغانستان را حفظ کنند.
اما این همان چیزی نبود که اهداف و راهبردهای هژمونیک امریکا و غرب برای سیطره دایمی بر افغانستان را محقق سازد. طالبان در این میان، تنها ابزاری برای باز کردن راه به منظور سلطه استعمار نو بر افغانستان بود.
طالبان پروژه ای بود که از زمان آغاز جنگ های تنظیم های جهادی علیه نیروهای اشغالگر شوروی پیشین و رژيم کمونیستی دست نشانده کرملین در کابل، کلید خورده بود و غایت و نهایت این پروژه نیز زمینه سازی برای سیطره نظامی امریکا و هم پیمانانش در ناتو بر افغانستان بود.
کرزی اما از اینکه «برادران» تروریست او در پایان بازی، به طور کامل کنار گذاشته شدند و جای آنها را برای مدتی نخبگان سیاسی غیر پشتون با محوریت حزب جمعیت اسلامی و چند جریان سیاسی و قومی همسو با آن گرفتند، عمیقا ناراضی و دردمند است.
او در زمان حاکمیت ۱۳ ساله اش بر افغانستان، سعی فراوانی کرد تا طالبان را بار دیگر به چرخه بازی قدرت بازگرداند؛ اما از نظر امریکا هنوز برای تحقق و تعبیر آن رویا، زود بود و همین امر است که هنوز کرزی را به شدت آزار می دهد.
آقای کرزی با نادیده گرفتن همه جنایت ها و خون ریزی ها و کشتارهای فجیع و هولناک تروریست های طالبان، معتقد است که آنها همانند دیگر افغان ها به دنبال صلح اند؛ اما او ریاکارانه از پاسخ به این پرسش، طفره خواهد رفت که گروهی تروریستی و مزدور که روزانه ده ها نفر را از مردم و نیروهای امنیتی افغانستان را به خاک و خون می کشاند و همه طرح های سخاوتمندانه و سراسر ذلت و حقارت با امتیازهای فراقانونی و وسوسه انگیز برای گفتگو و صلح را مردود می داند، چگونه و بر پایه چه استنباطی، طرفدار صلح است؟
او از اینکه علیرغم همه تلاش های مذبوحانه ای که برای صلح با تروریست های آشتی ناپذیر طالبان، به خرج داد، نتیجه نگرفت، عمیقا رنج می برد و برای تسکین رنج هایش، امریکا و غرب را مسؤول همه ناکامی هایش می شمارد.
این در حالی است که او به عنوان یک مهره مطیع و منصوب امریکا و غرب، تنها وظیفه اش اجرای بی چون و چرا و مرحله به مرحله طرح ها و نقشه هایی بود که برایش تعریف کرده بودند.
امروز نیز اگر اشرف غنی می تواند با طالبان آتش بس برقرار کند، به دلیل آن است که امریکا اراده کرده است و هردو سوی این جنگ استعماری، مجبور اند به خواسته فرمانده کل، احترام بگذارند و از آن تبعیت تام به عمل آورند.
عبدالمتین فرهمند - جمهور