۰

امریکا و تجربه بی‌پایان شکست در افغانستان

جمعه ۴ جوزا ۱۳۹۷ ساعت ۲۰:۵۹
همه چیز حکایت از شکست دارد؛ شکستی که نه اولین است و نه آخرین خواهد بود. سه رییس جمهوری اخیر امریکا در ۱۷ سال گذشته در افغانستان، مدام در حال آزمون و خطا بوده اند.
امریکا و تجربه بی‌پایان شکست در افغانستان
 
 
اداره بازرسی ویژه امریکا برای بازسازی افغانستان (سیگار) می‌گوید که تلاش‌های واشنگتن از سال 2001 تا 2017 به خاطر آوردن ثبات در مناطق ناامن و مورد مناقشه در افغانستان، عمدتاً ناکام بوده است.

سیگار روز پنجشنبه (سوم جوزا) با نشر گزارشی گفت که واشنگتن توانایی های خود را برای بازسازی و آوردن اصلاحات در ادارات حکومتی افغانستان به منظور آوردن ثبات در این کشور، بیش از حد توان تخمین زده بود.

در گزارش سیگار آمده است که حکومت امریکا از سال 2001 تا 2017 زیر فشار زیاد قرار داشت تا ولسوالی‌های ناامن افغانستان را باثبات سازد و به دلیل، ادارات حکومت امریکا برای رسیدن به این هدف "پول بسیار هنگفت را بسیار به سرعت" در افغانستان مصرف کردند، در حالیکه افغانستان برای جذب این مقدار پول آمادگی و ظرفیت نداشت.
 
این گزارش در حالی منتشر می شود که اخیرا یک گزارش مشترک بازرسان وزارت‌های خارجه و دفاع و سازمان توسعه بین‌المللی امریکا نتیجه گرفت که استراتژي ترامپ تأثیر بسیار اندکی روی بهبود وضعیت در افغانستان داشته است.
 
به این ترتیب، همه چیز حکایت از شکست دارد؛ شکستی که نه اولین است و نه آخرین خواهد بود.
سه رییس جمهوری اخیر امریکا در ۱۷ سال گذشته در افغانستان، مدام در حال آزمون و خطا بوده اند.
 
استراتژی های امریکا در افغانستان، علیرغم تجربه روشن شکست پرهزینه و مفتضحانه ارتش سرخ شوروی پیشین، چندین بار اشغالگری و تجاوز و جنگ امریکا با کشورهای دیگر و نیز اطلاعات دقیق از وضعیت داخلی افغانستان، بافت قومی، سیطره سنت و مذهب بر زندگی جمعی، ساختار سیاسی و تجربه ده ها سال جنگ خونین داخلی و سلطه تروریزم، همواره نامطمئن و عاری از پشتوانه های عمیق و راهبردی و مجرب بوده است.
 
همه این راهبردها با شکست مواجه شده اند؛ چه در عرصه وارد کردن الگوی دموکراسی امریکا با مؤلفه ها و شاخصه های ایدئولوژی سیاسی و فکری لیبرالیسم، چه در زمینه دولت سازی و ایجاد ساختارهای مدرن حکومت و قانون و چه در خصوص برقراری امنیت و استقرار ثبات و انهدام تهدیدها و سرکوب عوامل مخرب و نابودی هسته های زایش و افزایش بحران در بیرون و درون مرزهای افغانستان.
 
در عرصه هایی مانند ملت سازی و مبارزه با فساد و فعال کردن زیرساخت های یک اقتصاد مدرن و پویا و پررونق نیز امریکا یا اساسا برنامه ای برای افغانستان نداشت یا همانند موارد پیشگفته در این زمینه ها نیز شکست خورد و توفیقی به دست نیاورد.
 
ترامپ اما با تأخیر و تعلل فراوان، پس از ماه ها سکوت و مشورت و ارزیابی و چندین بار آنالیز دقیق اوضاع داخلی افغانستان و فاکتورهای درونی و خارجی مؤثر بر این بحران پیچیده و به «بن بست» رسیده، استراتژي خود برای افغانستان و جنوب آسیا را اعلام کرد؛ راهبردی که شاید مهم ترین نکته آن، اعمال فشار بر پاکستان به عنوان اصلی ترین حامی تروریزم در افغانستان بود؛ اما در دیگر موارد، جز تجربه دگرباره استراتژي های شکست خورده اسلاف خود، چیز جدیدی ارائه نکرد.
 
ترامپ نظامیان، مستشاران و جاسوس های امریکایی بیشتری را به افغانستان فرستاد و همزمان صلاحیت جنگی نظامیانش را نیز بار دیگر احیا کرد تا ظاهرا در نبرد با تروریزم، دستی باز داشته باشند.
 
علیرغم همه این موارد، بر پایه یافته های بازرسان امریکایی، استراتژي ترامپ نیز در حال شکست قرار دارد و به این ترتیب، نه تنها آینده حضور و سلطه امریکا در افغانستان در هاله ای از ابهام قرار می گیرد؛ بلکه اوضاع در داخل کشور نیز به صورت ناامیدکننده ای وخیم و بحرانی است و هیچکس نمی داند که یک دولت فاسد و ناکارآمدی که رهبران و کارگزاران آن، عمیقا درگیر تاراج و اختلاس و مسایل قومی و تنش های جاه طلبانه سیاسی و تثبیت جایگاه خود در قدرت هستند با متحدی شکست خورده که اقتدار آن به سرعت در حال افول و زوال و فروپاشی است، چگونه می تواند از این مخمصه مرگبار نجات پیدا کند و کشتی توفان زده سیاست و امنیت این سامان را به سلامت به ساحل رهایی برساند.
 
در این میان، اگرچه اداره بازرسی ویژه امریکا برای بازسازی افغانستان، برای نجات دولت ترامپ از شکستی سنگین تر در افغانستان، پیشنهاد کرده است که برای استقرار ثبات در مناطق ناامن و درگیر مناقشه، اختیار امور به وزارت امور خارجه امریکا سپرده شود و اداره توسعه بین المللی ایالات، مسؤول اجرای آن گردد و پنتاگون تنها نقش حمایت کننده را بازی کند؛ اما واقعیت این است که کلید حل این معمای پیچیده، در داخل افغانستان قرار دارد.
 
امریکا باید کانون های مشروع و مؤثر قدرت در جامعه و ساختار سیاسی افغانستان را به رسمیت بشناسد و پایه های قدرت را توسعه دهد تا حصار انحصار حاکمیت بشکند و عناصر تمامیت خواه و جاه طلب در حاشیه قرار بگیرند، قانون اساسی از حاشیه به متن بازگردد، اعتماد ملی به نهادها و نیروهای امنیتی احیا شود، واشنگتن به عنوان آغازگر اصلی جنگ، با طالبان به عنوان اصلی ترین طرف درگیری، وارد گفتگوهای مستقیم شود و در نهایت، سازوکاری تعریف شود تا زمینه برای ایجاد یک حکومت فراگیر و وسیع البنیاد با حضور همه اقوام، احزاب و جناح ها فراهم گردد و امریکا در نهایت، به عنوان یک حامی و هم پیمان، با حفظ احترام و رعایت اصول استقلال و حاکمیت ملی افغانستان، در حاشیه بازی های سیاست و قدرت باقی بماند.

محمدرضا امینی- خبرگزاری جمهور
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *

پربازدیدترین