حدود ۲۰ روز پیش بود که «مخالفان سیاسی» اشرف غنی، طی حمله انتحاری در کابل، جان صدها غیر نظامی بی گناه را گرفتند و فضایی از رعب و وحشت و خون و خشونت را بر پایتخت، حاکم کردند.
پس از فاجعه همه نگاه ها به تریبون های رسمی حکومت دوخته شد. در اولین ساعات پس از فاجعه اما طبق معمول، جز صدور اعلامیه های از قبل آماده شده محکومیت از سوی ارگ و سپیدار، واکنش دیگری بروز داده نشد.
دو روز بعد اما آقای غنی، سکوتش را شکست و دقیقا همان حرف هایی را زد که مردم انتظار داشتند.
او وعده انتقام از تروریست ها و دشمنان مردم افغانستان را داد. از نابودی فرصت گفتگو برای تروریست های طالبان، سخن گفت و در موضعی محکم و قوی، دولت او اعلام کرد که از این پس، صلح را در میدان های جنگ، جستجو خواهد کرد.
این جمله آخری می رفت تا مسیر تاریخ را تغییر دهد و تروریست ها را به همان عقوبتی برساند که شایسته آن هستند؛ اما سخنرانی امروز اشرف غنی در یک نشست «مشورتی» در باره صلح، همه چیز را نقش بر آب کرد.
رییس جمهوری بازهم به مردم دروغ گفته بود؛ دروغی که اکنون تنها ۲۰ روز از آن، فاصله داریم.
آقای غنی امروز آسمان و ریسمان را به هم بافت تا برای نقض این تازه ترین دروغ اش، توجیهات شرعی و مشروعیت ملی، کسب کند.
او گفت: گفت اکنون تمام مردم افغانستان به اجماع ملی برای رسیدن به صلح رسیدند.
«اجماع ملی» مورد نظر او، همان ریش سفیدهای گزینش شده مورد نظر حکومت بودند که در نشست «مشورتی» دو روز اخیر در کابل، فراهم آمده بودند. هیچکس از آقای رییس جمهور نمی پرسد که این چگونه اجماع ملی است؟
چه کسی به این افراد، صلاحیت نمایندگی بی قید و شرط از مردم افغانستان را اعطا کرده است؟ آیا آنها در یک روند شفاف و آزادانه و دموکراتیک، به نمایندگی برگزیده شده اند؟
این نخستین تلاش مذبوحانه اشرف غنی برای توجیه دروغ بزرگ تازه اش بود؛ تلاشی که هدف از آن، فراهم کردن یک مشروعیت غیر قابل خدشه ملی بود.
اما بزرگی دروغ ۲۰ روز پیش آقای رییس جمهور می طلبید تا یک قدرت توجیه کننده مؤثرتری به کار گرفته شود و آن، توسل به دین و آیات قرآن، با تفسیر و برداشت اسلام شناسانه ویژه اشرف غنی بود.
آقای غنی کابل را هنوز عزادار خواند؛ اما گفت: "زمانی که اولاد ما - کل مردم افغانستان اولاد ماست- پارچه پارچه می شوند و خون شان سرک ها را می گیرد، این امتحان الهی است. به این معنا که وقتی مخالفان ما را می کشند، جواب ما جنگ است یا صلح؟ به اساس آیه کریمه جواب شر را به خوبی بدهید. صلح بر جنگ افضل است.
بدون آن فرق چه خواهد بود که جواب کشتن را به کشتن بدهیم؟ امتحان ما این است که در روز غم از عقل خود استفاده کنیم."
او از مخالفان مسلح نیز خواست به اراده الهی تسلیم شوند و دست از جنگ بردارند.
آقای غنی به این ترتیب، مشخص کرد که وعده جنگ و انتقام و سرکوب تروریست ها که ۲۰ پیش از سوی او مطرح شده بود، دروغی بیش نبوده است؛ دروغی که با آیات قرآن، تطهیرش کرد تا هیچکس حق اعتراض نداشته باشد!
این مفسر بزرگ اما نمی داند که قرآن، دروغگویی را نیز به شدت، مذمت کرده است. خلف وعده را نیز آشکارا مورد نکوهش قرار داده است و حاکمان ظالم و ستمکاری را که خون مردم خویش را پایمال می کنند و با دشمنان دین که با اعمال و رفتار و کنش های ضد انسانی شان به نیابت از دشمنان دین، تیشه به ریشه اسلام می زنند، با صلح و سازش و آشتی، سخن می کنند، میانه ای ندارد و آنها را وعده سختترین انتقام های الهی را داده است.
آقای غنی در مقام مفسر قرآن، بی تردید باید بداند که طالبان و داعش و دیگر تروریست های خون آشامی که زنان و مردان و کودکان مسلمان را با خاک و خون آغشته می کنند، شهرهای مسلمین را ویران می نمایند و سرزمین های اسلامی را به جنگ و آشوب و فتنه و فساد می کشند، قابل ترحم نیستند و صلح با آنها به معنای زیر پا گذاشتن خون مظلومانی است که به واسطه آنها کشته شده اند.
آقای رییس جمهور اما برای فراهم کردن یک پوشش شرعی به ظاهر محکم و مقبول برای دروغ ۲۰ روز پیش خود، مجبور است تا آیات قرآن را به گونه ای تفسیر کند که این مهم را محقق سازد.
نرگس اعتماد- خبرگزاری جمهور