حزب جمعیت اسلامی افغانستان اعلام کرد که حکم برکناری عبدالکریم خدام را از ولایت سمنگان قبول ندارد.
آقای خدام که عضو شورای رهبری حزب جمعیت اسلامی است ۱۰ ماه پیش به حیث والی سمنگان تعیین شده بود.
حزب جمعیت امروز گفت که آقای خدام بر اساس توافقنامه تشکیل حکومت وحدت ملی تعیین شده بود و چون جمعیت یکی از طرفهای تشکیل حکومت است، فرمان برکناری آقای خدام را رد میکند.
این حزب همچنین، این تصمیم ارگ را "غیرموجه، گامی برای افزایش تنش در کشور، تک روانه و مخالف توافقنامه تشکیل حکومت وحدت ملی" خوانده است.
جمعیت میگوید تصمیم برکناری والی سمنگان در حالی گرفته شده که هنوز نتایج مذاکرات در مورد مشکل خلق شده در رابطه با ولایت بلخ، معلوم نیست.
موضع حزب جمعیت اسلامی در برابر تصمیم تازه اشرف غنی، تا حدود زیادی قابل پیش بینی بود. این همان چیزی است که حیات و حضور سیاسی مؤثر و ملموس این حزب در آینده سیاست و قدرت افغانستان، به آن نیاز دارد.
اگر جمعیت اسلامی دغدغه حفظ جایگاه برتر و منحصر به فرد خود در سپهر سیاست افغانستان را دارد، چاره ای جز این ندارد که در برابر راهبرد سیستماتیک حذف و تصفیه، با قدرت بایستد و اجازه ندهد که آخرین خاکریزها و سنگرگاه های آن از سوی رقیب قوم گرا و تمامیت خواه، اشغال و تسخیر شود.
این مهم به ویژه به دنبال سازش و تبانی نه چندان پنهان ارگ ریاست جمهوری و گلبدین حکمتیار برای تضعیف قدرت سیاسی جمعیت و در نهایت، حذف کامل آن از چرخه سیاست افغانستان، اولویت بی سابقه و غیر قابل جایگزینی پیدا کرده است.
این در حالی است که به باور بسیاری از منتقدان، حزب جمعیت اسلامی از همان آغاز که پروژه حذف، کلید خورد، باید با قدرت و شجاعت در برابر آن، ایستادگی می کرد و از هستی و حیات و حق بلامنازع و غیر قابل معامله خود در معادلات و مبادلات قدرت، دفاع می کرد.
پروژه حذف درست از زمانی آغاز شد که مهره ها و چهره های پرقدرت حزب جمعیت اسلامی، پس از پایان دوره های موقت و انتقالی، از سوی حامد کرزی، کنار گذاشته شدند و به دنبال آن، در ظاهر امر، «برادران ناراضی» کرزی، سرشناس ترین، مؤثرترین و کارآمدترین رهبران و فرماندهان حزب جمعیت اسلامی را آماج زنجیره ای از قتل ها و کشتارهای مبهم و مشکوک قرار دادند و به این ترتیب، در کنار کاری که کرزی در عرصه سیاست و جنگ نرم، انجام می داد، برادران ناراضی او در زمینه جنگ سخت، پروژه دوجانبه حذف را کامل می کردند.
البته فراتر از آن، دو روز پیش از وقوع حمله ۱۱ سپتامبر در امریکا، فرمانده احمدشاه مسعود؛ استراتژیست بی بدیل این جریان، در توطئه ای پیچیده، حذف شد تا به این ترتیب، زمینه برای حذف دیگر چهره های شاخص این جریان، فراهم شود.
با وجود این اما رهبران جمعیت، همواره مصلحت را در این دیدند که به اصول بنیادین نظام، رؤوس اصلی قانون اساسی و منافع علیای ملی وفادار بمانند و همانگونه که در آیین انتقال قدرت سیاسی از برهان الدین ربانی به کرزی، نشان دادند، تعهد خود به مدنیت، مردم سالاری و حل صلح آمیز مسأله ملی را حفظ کنند.
این رویکرد اگرچه از نظر دموکراتیک، به عنوان یک حرکت جریان ساز و تاریخی در تاریخ سیاست این سامان ثبت خواهد شد و به عنوان رمز عبور روند گذار از بحران و به مرحله پسابحران، در یادها خواهد ماند؛ اما بهای این تعهد اخلاقی و فداکاری خالصانه برای افغانستان و سرنوشت سیاسی آن، عقب رانده شدن بی رحمانه این جریان مقتدر و اثرگذار سیاسی و اجتماعی تا آخرین خاکریزهای نفوذ و قدرت خود بود.
اکنون جمعیت اسلامی، علیرغم آنکه در انتخابات سال ۹۳ حماسه آفرید و فرصتی دوباره برای عروج و تعالی به بالاترین مدارج قدرت، خلق کرد؛ اما ناتوانی داکتر عبدالله در بهرهوری مورد انتظار و مؤثر از آن رویداد، منجر به فرصتسوزی شد و موجب گردید که اشرف غنی، همه چیز را به نفع خود مصادره کند.
جاذبه قدرت، مرعوب قدرت های خارجی و مسحور حیلهگری های اشرف غنی شدن، در نهایت دست به دست هم دادند تا آقای عبدالله که قدرت اش مرهون حمایت جمعیت است، خود در برابر این جریان قرار بگیرد و در جنگ اشرف غنی و جمعیت، در جبهه ارگ بجنگد.
همه این عوامل، اکنون موجب شده تا جمعیت اسلامی، ناگزیر شود در آخرین خاکریزهای قدرت خود یعنی کرسی های ولایات، در برابر پروژه حذف و تصفیه، مقاومت کند؛ دیروز ولایت بلخ و امروز ولایت سمنگان.
این در حالی است که این حزب، بسیار زودتر از اینها باید اقدام به مقاومت می کرد؛ بر سر کرسی های ریاست جمهوری و وزارت ها و معاونت اول ریاست جمهوری و فرماندهی ارتش و ریاست پارلمان و... تا امروز مجبور نباشد بر کرسی ولایت ها بجنگد.
عبدالمتین فرهمند-
خبرگزاری جمهور