اشرف غنی؛ در نخستین واکنش به حمله انتحاری در کابل گفت طالبان به فرمان "بادار" شان مسؤولیت حمله بر غیر نظامیان را به عهده گرفتند.
آقای غنی گفت:"در گذشته، زمانی که شمار تلفات ملکی در حملات زیاد میشد، و منجر به رسوایی دشمن میگردید، طالبها از پذیرفتن مسؤولیت انکار میکردند؛ ولی این بار، برخلاف معمول، طالبها علیالرغم تلفات زیاد ملکی، مسؤولیت این حمله را بدوش گرفتند."
او همچنین از آوردن "اصلاحات سریع" در وزارت داخله و امنیت ملی سخن گفت و تاکید کرد که تاخیری در این زمینه نخواهد شد و سپس مدعی شد که اصلاحات در وزارت دفاع نتیجه داده و "دشمن در میدان جنگ شکست خورده است" و به همین خاطر غیر نظامیان را هدف قرار میدهد.
آقای غنی تاکید کرد که "خون ملت بیپاسخ نخواهد ماند" و گفت که انتقام حملات اخیر را "همهجانبه و سریع" میگیرد.
او تلویحا به زد و بندهای داخلی سیاسی اشاره کرد و از روحانیان و سیاستمداران خواست تا "شرایط را درک کنند و منافع ملی را بر منافع شخصی" ترجیح دهند.
اشرف غنی حتی اگر بخواهد و واقعا اراده کند که ژست حماسی انتقام و ملی گرایی بگیرد، نمی تواند. نه! او نمی تواند یک ملی گرای صادق و راستین باشد؛ زیرا یک میهن پرست واقعی، دروغ نمی گوید، یک میهن پرست واقعی، شعار نمی دهد، یک میهن پرست واقعی، صبر نمی کند تا آب ها از آسیاب بیفتد، خشم مردم فروکش کند، فشار سنگین انتقادها، کاهش یابد، فضای خونین و مسموم پس از انتحار، تلطیف شود و دو روز بعد با لباس های شیک و اتوکشیده، پشت تریبون قرار بگیرد و وعده انتقام بدهد.
این کاری است که اشرف غنی، با دو روز تأخیر انجام داد. او اگر راست می گوید همان لحظات پس از رویداد اینترکانتیننتال باید آستین بالا می زد و تروریست های شناخته شده درون نظام را در اقدامی انقلابی و بی رحمانه، راهی سیاهچال های پلچرخی می کرد.
برای کسی که در رأس امور باشد و همه اختیارات قانونی و فراقانونی در دسترس اش قرار داشته باشد، از حمایت همه جانبه نیروهای نظامی و سفارتخانه های خارجی هم برخوردار باشد که نه هراسی از هشدارهای مضحک سازمان های حقوق بشری داشته باشد و نه پروایی از رو به رو شدن با تحریم و انزوای بین المللی، این اقدام، هرگز کار سختی نیست.
اشرف غنی می تواند از همان حلقه امنیتی کوچک اطراف خودش آغاز کند. برکناری عناصر فاسد و بی کفایت و غیر مسؤولی که عالی ترین و حساس ترین سمت های امنیتی را اشغال کرده اند و به هیچ مرجعی نیز پاسخگو نیستند، نخستین قدم برای انتقام خون شهدا و پایان دادن به این مصیبت عظیم ملی است.
مگر مردم همین را نمی خواهند؟ پس چرا انجام نمی شود؟ روشن است که رهبران حکومت حتی در وعده های انتقام و پیام های همدردی شان نیز صادق نیستند.
طالبان هم یک گروه گمنام و بی نام و نشان نیست. درست است که رهبران و مراکز فرماندهی آن گروه در پاکستان قرار دارند؛ اما به گفته وزیر خارجه پاکستان، تروریست های طالبان اکنون ۴۰ درصد خاک افغانستان را کنترل می کنند؛ پس وعده واهی انتقام آقای غنی، اگر واقعی و صادقانه باشد، در همان نخستین لحظات پس از رویداد اینترکانتیننتال باید واکنش سخت و کوبنده ای نشان داده می شد و ستون فقرات تروریست های طالبان درهم می شکست.
اگر این اتفاق و موارد پیشگفته می افتاد، دیگر شاهد فاجعه ۷ جدی در چهارراهی صدارت نمی بودیم.
اینکه به گفته اشرف غنی، طالبان به دستور بادار شان، مسؤولیت قتل عام کابل را بر عهده گرفتند، کشف بزرگی نیست. طالبان اساسا وجودی مستقل از پاکستان ندارند. آنها از همان ابتدا، بخشی از ارتش برون مرزی پاکستان به هدف اشغال افغانستان بوده اند و هنوز هم هستند.
این شما هستید که به اشتباه و بر پایه یک ناسیونالیزم کور نژادپرستانه می خواهید با یک گروه مزدور و تروریست «صلح» کنید و از آنها می خواهید که به «اسلامیت» و «افغانیت» شان بازگردند و از میان «صلح» و «جنگ» یکی را انتخاب کنند. آنها بارها نشان داده اند که نه ایمانی به اسلام دارند و نه باوری به افغانستان. از میان صلح و جنگ نیز جنگ را انتخاب کرده اند؛ ولی روشن نیست، با چه زبانی باید این مهم را بگویند تا شما بفهمید!
اینکه نزدیک به ۵۰۰ نفر در کمتر از یک هفته کشته و زخمی می شوند، آیا برای اثبات این امر، کافی نیست؟
درباره اصلاحات در وزارت داخله و امنیت ملی هم نخستین قدم باید از بزرگترین مهره ها آغاز شود که نمی شود؛ زیرا آنها خط سرخ حاکمیت فاشیستی آقای غنی هستند و هزاران نفر هم کشته شوند، مهره های ثابت آقای غنی در سمت های حساس امنیتی همچنان پایدار خواهند بود.
در باره «شکست» دشمن در میدان های نبرد هم معلوم نیست، آقای غنی از کدام شکست در کدام نبرد، سخن می گوید. طالبان ۴۰ درصد خاک ما را اشغال کرده اند. داعش یک نوار امن را از شرق تا شمال کشور، ایجاد کرده و با زیربنایی ترین روش ها، روی نسل های آینده کار می کند؛ اما آقای غنی در برج عاج ارگ، با تسبیح بزرگ چوبین اش، سرگرم رویابافی با چهارراه آسیا و تاریخ ۵۰۰۰ ساله است.
در خصوص زد و بندهای سیاسی و عقده گشایی ها و جاه طلبی های شخصی و قومی هم خود آقای غنی از همه پیشتازتر است. وزرا را سلب صلاحیت کرده، از ایجاد اصلاحات سیاسی و انتخاباتی و امنیتی، احتراز می کند، مانع از توزیع تذکره های الکترونیکی شده، انتخابات پارلمانی را به تعویق انداخته، توافقنامه تشکیل حکومت وحدت ملی را معلق قرار داده، سمت حساس معاونت اول ریاست جمهوری را برخلاف قانون اساسی، کاملا تعطیل کرده و همه روزه سرگرم توطئه و دسیسه برای برچیدن منتقدان سیاسی و تلاشی و فروپاشی ائتلاف های قدرتمند سیاسی است.
تا زمانی که کنش تروریست ها آن باشد و واکنش اشرف غنی، این، بدیهی است که فتنه ها و بحران ها چون پاره های شب سیاه، یکی پس از دیگری از راه خواهند رسید.
عبدالمتین فرهمند-
خبرگزاری جمهور